سروهای صبور!
درخت سرو رو امروز میکارید ولی اونقدری که توقع دارید رشد نمیکنه. خیلی آروم و سالی چند سانت رشد میکنه. در شعر «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود. رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.»، سرو مصداق همان رهرویی است که آهسته و پیوسته میرود. درخت سرو بنده رو یاد دوستانی میندازه که از روزی که میان ویرگول، دچار افراط و تفریط نمیشن. خیلی آرام و گهگاهی مطلبی منتشر میکنند و هر چند کم و دیر به دیر، همیشه حضور دارند.
همونجور که درخت سرو در قید و بند میوه نیست، این دوستان هم در قید و بند لایک و دنبال کننده نیستند. حرف دلشون رو میزنند. از زندگی و تجربههاشون مینویسند. از کتابهایی که میخونند، از فیلمهایی که میبینند. همونجور که شعرا به درخت سرو، لقب آزاد دادند. به این کاربران هم میشه لقب آزاد داد. این دست از کاربران مثل سرو آزاد هستند. سروها شاید میوه نداشته باشند ولی سایهشون همیشه برقراره. پس:
ای سروهای صبور ویرگول، سایهتون همیشه برقرار!
بید انجیرهای عجول!
بید انجیر یا کرچک درختچهای است که اگر امروز یه دونه از میوههاشو بکارید، چشم به هم بزنید رشدش شروع میشه و در عرض چند ماه، چهار متر قد میکشه و به میوه میرسه. حتماً میگید چه خوب؟ آفرین به این همه رشد! امّا این درختچه به همون سرعتی که رشد میکنه به همون سرعت هم عمرش به پایان میرسه.
بدون رودبایستی خدمت شما عرض میکنم بعضی از دوستان عزیز که میان ویرگول بنده رو یاد درختچهی بید انجیر میندازن. دوستانی که طی مدت کوتاهی، یک عالمه مطلب منتشر میکنند و یک عالمه دوست و دنبالکننده پیدا میکنند. دقیقاً مثل بید انجیر که خیلی زود قد میکشه و به میوه میرسه و باعث شگفتی میشه. ولی یهویی، با یا بدون خداحافظی، با یا بدون حذف پُستهایی که منتشر کردند، برای همیشه میروند. دقیقاً مثل بید انجیر که بعد از اون همه رشد تحسینبرانگیز، خیلی زود از بین میره و انگار هیچ وقت وجود نداشته! پس:
ای بید انجیرهای عجول ویرگول، کمی سروی و صبوری بیاموزید!
آیا میدانستید سرو ابرکوه تاکنون شاهد آمدن و و رفتن چهار هزار بید انجیر عجول بوده است؟!
مطلب قبلیم:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"، به ماهنامه شماره هجده، سر بزنند و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسند و در صورت برنده شدن، کتاب جایزه بگیرند. چشم به هم بزنید اسفند تمام شدهها، پس لطفاً بجنبید!
اگر وقت داشتید به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
شما امتحانش کردید؟!
حُسن ختام: خدا خودش به خیر کند!
صرفاً جهت اطلاع!
یکی از کارهای خوبی که جدیداً ویرگول شروع کرده، تولید پادکست است. پادکست اول تحت عنوان «معجزهای به نام زندگی عادی» شامل یازده نوشتهای است که در پویش روایتگرباش حضور یافتند ولی برنده نشدند و پادکست دوم تحت عنوان «همدمالسلطنه» شامل شش پُستی که در پویش روایتگرباش برنده شدند. هر دو پادکست را آقای "سینا شفیع زاده"، با صدای خوبش روایت کرده و انصافاً خیلی خوب این کار را انجام داده و بنده به نوبهی خودم به خاطر خوانش خیلی عالی مطلبی که تحت عنوان «مُشک آن است که خود ببوید» برای این پویش نوشته بودم، تشکر میکنم. از دقیقه ۱۲ و ۴۵ تا دقیقه ۲۸ و ۱۰ پادکست دوم (همدمالسلطنه) مربوط به نوشتهی بنده است. برای گوش دادن به پادکستهای ویرگول، به این آدرس مراجعه کنید.