Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

بودا، امّا این نبود!

بودای واقعی:

اولین بودا این‌گونه بود شد: سیدارتا گَوتاما (گوتما)، یک بچّه‌مایه‌دار کاخ‌نشین بود که از همه‌ی مال و ثروت پدرش دل کند و شش سال در زیر درخت بودی (بیداری)، به مراقبه و مکاشفه نشست تا به مقام بیداری کامل رسید و بالاخره بودا شد. و جالب است که اگر سیدارتا در کاخ، جا خشک کرده بود و به حرف‌ها و نصایح پدرش، مبنی بر این‌که «پسر جان! مگر خوشی زیر دل تو را زده است؟ بتمرگ همین‌جا و زندگی‌ات را بکن! اگر بمانی، یک باغ‌ویلای مجلل با حرمسرا و یک پورشه هم برای تو خواهم خرید!» گوش داده بود، هیچ‌وقت تا این اندازه بود نمی‌شد و بودا نمی‌گشت.

این بودای قابل احترام، به دلیل ریاضت‌کشیدن زیاد، حکیمی لاغر و پوست به استخوان چسبیده شد که هرگز جوری نخندید که کسی دندان‌هایش را ببیند.

بودای ریاضت‌کش
بودای ریاضت‌کش
بودای فانتزی:

الان درختان که همگی به نوعی درختِ بودی هستند را با ارّه برقی، می‌بُرند و به قیمت نبود آن‌ها، مجسمه‌های چوبی بودا را بود می‌کنند. و این بودا، چاق و تُپُل و گرد و قلنبه است و به طرز وقیحی به ریش همه می‌خندد.

لشکر چوبی بودا!

پس از فربه کردن آن بودای لاغر تک و تنها در دل طبیعت، با قلع و قمع کردن درختان، یک لشکر چوبی نیز برای او ساختند. درست هم همین است. برای این‌که بتوانی بخوری و بخوابی و بخندی، باید مایه‌دار باشی. وقتی هم مایه‌دار باشی، خودبه‌خود لشکری از مُفت‌خوران نیز گرد تو جمع خواهند شد!

لشکر چوبی!
لشکر چوبی!
بودای ثروت!

البته مجسمه‌های بودا را فقط به قیمت نبود درختان، بود نکردند. این تنها بلایی نبود که بر سر آن حکیمِ لاغرِ ریاضت‌کش آوردند. بلکه او را به همین گرد و قلنبگی، از جنس فلزهای گران‌قیمت نیز درست کردند و بر روی یک عالمه سکّه نشاندند و نامش را گذاشتند بودای ثروت! درست هم همین است. وقتی آن‌قدر مایه‌دار و مشهور می‌شوی که لشکری از مُفت‌خوران گرد تو جمع می‌گردند، زشت است که همچنان یک آس و پاسِ گرد و قلنبه‌ی چوبی باشی!

بودای مرفهِ بی‌دردِ شکم‌سیرِ دلقک‌خنده!

و دیدند حالا که بودا به مال و منالی رسیده است، زشت است که بر روی یک مبل گران‌قیمت ننشیند و این بود که آن بودای لاغراندام خاک‌نشین و خاکسترنشین را، پس از تُپُل و مایه‌دار کردن، مُبل‌نشین نیز کردند. و بدین‌ترتیب، دروغگویان تاریخ کاری بر سر آن بودای حکیمِ ریاضت‌کش آوردند که تبدیل شد به یک بودای ثروتمندِ بی‌مُخِ فربه‌ی مرفه‌ی بی‌درد که بر روی مبل نشسته است و مانند یک دلقک، به ریش تمام گرسنگان و پوست به استخوان چسبیدگان دنیا می‌خندد!

درخواست بررسی علل یک دگردیسی!

ای کاش دین‌شناسان، جامعه‌شناسان و روانشناسان بنشینند و سر صبر بررسی کنند مگر چه بر سر روزگار آمد که آن بودای ریاضت‌کشِ شبیه عاقبت نسیه فروشی، دست از ریاضت کشیدن برداشت و با حیله‌گری و دلّال‌بازی به مال و منال رسید و آن‌قدر غذای چرب و چیلی خورد و خوابید و چاق و فربه گشت که تبدیل شد به یک بودای گرد و قلنبه‌ی خندان شبیه عاقبت نقدفروشی!

وقتی می‌گن خدا روزی‌رسونه!

وقتی کار بودا رسید به این‌جا، شانس به یک آدم مُفت‌خورِ ک..گشاد که جز خوردن و خوابیدن، کار دیگری نداشت، رو کرد. او وقتی دید شبیه بودای چاق و خندان شده است، فوری دست‌به‌کار شد و به ازای دریافت پول زیاد، جلوی دوربین‌ها نشست و حسابی بار خود را بست. یک‌سری آدم که پول کثیف و مُفت از سر و کولشان بالا می‌رود هم به او پول می‌دهند تا در مهمانی‌های آن‌ها شرکت کند و زحمت نشستن و خندیدن را به دوش بکشد. تا بلکه آن خفتگان، با حضور این بودای متقلّب، به بیداری برسند! ای خفتگان تا ابد خفته‌ی خوش‌خیال!

باور نمی‌کنم این تو خود تویی!

دنیای واقعی هم بی‌شباهت به همین ماجرای دگردیسی بودا نیست. آقای "الف" می‌آید در مورد آقای "نون" که دوست مشترک‌مان است، صحبت می‌کند و با هر کلمه‌‌اش، همچون ضربات چکش یک پیکرتراش، پیکر "نون" را در ذهن بنده، آن‌طور که خودش می‌خواهد، تراش می‌دهد. آقای "ب" می‌آید در مورد همان دوست مشترک‌، صحبت می‌کند. او نیز با هر کلمه‌اش، همچون ضربات چکش یک پیکرتراش، پیکر "نون" را در ذهن بنده، آن‌طور که خودش می‌خواهد، تراش می‌دهد. و داستان به همین منوال پیش می‌رود تا جایی که پیکرِ شخصیّتی آقای "نون" که دوستانم، برای بنده تراشیده‌اند با آن‌چه که در واقعیت است، از زمین تا آسمان، فرق می‌کند. و وقتی بر اثر یک اتّفاق، به واقعیت شخصیّتی آقای "ب" دست پیدا می‌کنم، در دلم خطاب به او می‌گویم: «باور نمی‌کنم این تو خود تویی!»

لعنت بر این پیکرتراشان دروغین که گرد ما را فرا گرفته‌اند. پراکنده‌باد لشکر کلّ پیکرتراشان کلّاشِ کره‌ی خاکی!
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D9%86%D9%85%DB%8C%DA%A9%D9%86%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%88-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AA%D9%88%DB%8C%DB%8C-bmeclylq0kcm
دو یادداشت پیشین:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%A2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE-%D9%88-%D8%AF%D9%90-%D9%85%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2%D9%85-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C-o1u9l53necsi
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A8%D9%84%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%B4-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-jzfresbftcuz
دوستان علاقه‌مند به "نوشتن"! به گاهنامه‌ی شماره بیست و دو، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برنده‌شدن، کتاب جایزه بگیرید.
https://virgool.io/Gahnameh-Dast-Andaz/%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%B2%DB%B2-zzs0htbktscs
اگر وقت دارید: به نوشته‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسم‌ِ‌الله.
حُسن ختام:
https://www.aparat.com/v/UsYnH
این که یک نفر هر روز یک یادداشت بدون کپی بنویسد، کار چندان راحتی نیست. خواندن یادداشت‌های کسی که هر روز می‌نویسد، چه؟
بودیسم
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید