زهرا ?·۳ سال پیشپاییزدر گستره روز ها،ماه ها و فصل ها مدام چشمم به دنبال تو میگردد تویی که شبیهی به من،مسکوت اما در جریانی،یاداور روزهایی که هم هست و هم نیست،بار…
زهرا ?درکتاب باز·۳ سال پیشتنهاییبین قدم زدن و ماندن در خانه مردد مانده بودم،تصمیم گرفتم بروم و کمی هم هوا بخورم،در خانه را قفل می کنم و راه میوفتم.سنگینی نگاه زنان همسایه…
زهرا ?·۳ سال پیشروایت های درونیده ها نه صد ها نه هزاران من درون من زیست می کند،گاهی به درونم می نگرم هر کدامشان در گوشه ای از ذهنم به حالتی که نمیدانم اسمش را چه بگذارم د…
زهرا ?·۳ سال پیشقدرت لمس کردندر فضای ساکت و نیمه تاریک خانه نشسته ام،به دیوار رو به رو خیره شده ام،نرمی کاناپه رو احساس میکنم فکرم میرود به سمت حس عجیب لمس کردن ها،وقتی…
زهرا ?·۳ سال پیشابهاممبهم راه می روم میان جریان یک فیلم،اصوات یک موسیقی پر معنا،کلمات کتابی که شیفته اش هستم.انگار که آن زیرسیگاری در دست کاراکتر اصلی فیلم هستم…
زهرا ?·۳ سال پیشترس از دست دادن هاترس که ریشه دوانده در قدم به قدم مسیر زیست ما،ترس همراه میشود با غمی حقیقی با دردی مشترک و در این حال منفرد چرا که در آن لحظه که تو مواجهه…
زهرا ?·۳ سال پیشدر ستایش قلم هابار ها شده قلم به دست بگیرم بی آنکه بدانم از چه قرار است بنویسم از طلوع خورشید یا وسعت ابرها یا وهم آسمان ...اما همین که اولین کلمه را مین…
زهرا ?·۳ سال پیشکلمات...در یک عصر تابستانی نزدیک غروب در خانه ای مسکوت شجریان از فراغ یار و زلف یار و مستی باده میگوید و قهوه جوش قدیمی روی شعله گاز تمنا میکند که…
زهرا ?·۳ سال پیشاز مصائب و لذت های شروع کردنخیلی پیش امده برای همه ما که از شروع کردن واهمه داشته باشیم شاید بسیاری اوقات نه به سبب سختی کار بلکه ترس از نتیجه دلخواه ما را دور میکند…