Amir·۴ سال پیشما که نداریم...نصف شب رسیدیم فرودگاه استانبول.اطراف فرودگاه پر بود از ادمایی که تگری میزدن رو آسفالت،خدا رو شکر ما از این کثافت کاریا نداریم.تو یه هتل لوک…
Amir·۴ سال پیشعصای دستشپرتم کردن گوشه یه اتاقی که پر بود از کاه و گاو.گفت شماره باباتو بگیر.منم با دست لرزون گرفتم میدونستم جواب بابام چیه ولی راه دیگه ای نداشتم.…
Amir·۴ سال پیشخرده نان،مُشت،تصمیم ۱۰۰۰وارد اتاق شدم. جو سنگینی رو حس کردم هنوز بوی اتو میدادم و این باعث خنده و نفرت خیلی ها شده بود،من رو آویزون کرد،در کمد رو بست و رفت.دقیقا ن…