به او فکر می کنم
به حسو حال او
به تکه های شکسته شده ی قلب هایمان ...
فکر می کنم و چاره ای نمی یابم
پس از روی استیصال گذشته را ورق می زنم ، و در گذشته ای که به دور از طوفان بیرحم آینده هست، غرق میشوم و با تو سخن میگویم
بی شک هرچه که میگذرد خیالیست ،اما من این خیال را دوست دارم ...
و من زنده به همین خیالم
خیالی که پر از توست...