شیدا
شیدا
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

باید سبزِ سبز شوم


جسمم را آتش بزنید و ذرات آن را به دست باد بسپارید. باد امانت‌دار خوبی است. باد مرا به دشت‌ها می‌برد، به پشتِ کوه‌ها به دشت‌های سبز، جایی‌که هیچ آدمیزادی وجود ندارد. مرا بکارید در خاک‌های حاصلخیز سبز، شاید دوباره جوانه زدم. شاید یادم رفت که مُرده‌ام. باید درخت شوم. باید سبزِ سبز شوم. باد برگ‌هایم را تکان دهد. این‌بار باید سبزِ سبز باشم. پاییز نباید بر من هجوم آورد. دستِ هیچ تبری نباید ریشه‌هایم را قطع کند. این‌بار باید سبز سبز شوم.

دلنوشتهمتنادبیاتمردنعشق
نویسنده و ویراستار کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید