Aida G·۲۰ ساعت پیش«چهارشنبهای با صدای باران»امروز با صدای دودکش بخاری که قطرات باران روی آن میچکید بیدار شدم. به به، امروز هوا ابری و بارونی است و من عاشق این هوا هستم.در چنین هوایی…
Aida G·۲ روز پیش«پاییزی که نمیبارد؛ منی که ادامه میدهم»امروز صبح با سختی از خواب بیدار شدم و خودم را برای یک روز پرهیجانِ دیگر آماده کردم. صبحانه خوردم و آمادهی حرکت شدم. هنوز پاییز تمام نشده،…
Aida G·۲ روز پیش🌙 داستان کوتاه | «تپش قلب فلسفی»امروز صبح مثل همیشه با صدای آلارم بیدار شدم؛ همان آلارمی که همیشه وسط خوابهای مهم زندگی سر درمیآورد. چای ریختم، صبحانه خوردم و همه آرایشم…