گیسو فَریزَنی·۳ روز پیشقابِ دلتنگیبارانِ پاییزی تازه بند آمده بود و از پنجره هنوز بوی هوای خیس به مشام میرسید. من کنار پنجرهٔ بازِ سالن پذیرایی خانه مادربزرگ نشسته بودم.به م…
گیسو فَریزَنی·۳ روز پیشمادر#فاطمه_فریزنی_گیسومادر نور است؛همان نوری که خاموشیِ خانه را پُر میکند.مادر خورشید است؛همیشه گرم میتابد و جهانِ ما را روشن نگه میدارد.ماد…
گیسو فَریزَنی·۱ سال پیش#یلدای_دوست_داشتنیآخرین شب پاییزیلدای خوش نامپر از رنگ و طعم و مزهگاهی سرخ است به رنگ اناربه رنگ گونه هایتگاهی سفید است به رنگ برفبه رنگ دل پاکتگاهی شیرین اس…
گیسو فَریزَنی·۱ سال پیش#یلدای_دوست_داشتنیشب یلدا که قدیم ترها بهش میگفتیم شب چله ، برای یک دقیقه طولانی تر بودنش ، ایرانی های خوش مشرب را ساعتها بیدار نگه میدارد برای بیشتر خورد…
گیسو فَریزَنی·۱ سال پیشداستان کوتاه «تنهایی»تنهاییچند سالی میشد که تنها شده بود. از وقتی که فرزندانش یکبهیک ازدواج کردند و رفتند. بعد از فوت حسینخان، همسرش، تنهایی یار غارش شد؛ رف…