mahtabmm55·۷ روز پیشنامه ای به بزرگ ترین ترس زندگی امهیولای ترسناک منبهت نگاه میکنم. به پاهای لاغر از کار افتاده ات، چهره ای که نگاه کردن بهش آدما رو یا ناراحت میکنه یا ترحمشون رو بر می انگیزه…
mahtabmm55·۱ سال پیشهنر، رنج آگاه شدهسال ۱۹۳۷، اوایل شروع جنگ جهانی دوم بود که نمایشگاه بزرگی در پاریس برگزار شد. سفیران و افراد بلند مرتبه سیاسی از تمام نقاط جهان آن جا جمع شد…
mahtabmm55·۵ سال پیشپیراهن آبیدر گوشهی بیغولهی اتاق، در آن کمد قدیمی زوار در رفته، در میان آن همه جالباسی خالی، پیراهن آبی قدیمی و کهنهای آویزان بود.پیراهنی که رنگ آب…
mahtabmm55·۵ سال پیشسوت ناموزونروى لبه ى پشت بام قدم ميزد. آنقدر بيخيال كه انگار روى لبه ى جدول بيست سانتى ايستاده نه پشت بام دوازده مترى. دستانش را پشتش قلاب كرده بود و…