وقتی که دارم این متن رو مینویسم شهریور ۱۴۰۰ هستش و ایام انتخاب رشته است. با اینکه حدود ۲ سال از فارغ التحصیلی من میگذره باز هم پیامهایی برام میاد که درباره گرایشهای رشته ام بی ای و ماهیتش ازم میپرسن. هرچند من تلاش کردم در چندتا پستی که تو ویرگولهای مختلف منتشر کردم، توضیحاتی در حد درک و فهم خودم بدم، اما الان حس میکنم که چون چند وقتیه دارم کار میکنم، شاید بهتر بتونم فکرم رو در قالب کلمات ترجمه کنم و ارائه کنم. لذا تصمیم گرفتم باز هم یه ویرگول جدید رو به ویرگولهای قبلیم اضافه کنم؛ و امیدوارم که بتونه به دوستانی که در حال تصمیم گیری هستند کمک کنه.
از نظر من ام بی ای یه مقطع ارشد نیست! ام بی ای یک دوره است. یک دوره فوقالعاده خوب و مفید که میتونه خیلی به شما در زندگی کاری و حتی شخصی کمک کنه. میتونه بینش شما رو گستردهتر کنه و کاری کنه که بهتر از قبل به مسائل فکر و نگاه کنید.
همونطور که میدونید چشم ما سنسورهایی داره که یک سری رنگها(فرکانسهای نوری) رو میتونه ببینه و یا گوشمون تو صداهای یک بازهی فرکانسی میتونه بشنوه و برای افزایش بازه فرکانسی گوش و چشم نیاز به تجهیزات و ادواتی داریم. من فکر میکنم مطالبی که در دورهی ام بی ای ارائه میشن هم حکم همون تجهیزات و ادوات رو دارن! در واقع به شما کمک میکنند که صداها و رنگهایی رو ببینید و بتونید تفسیرشون کنید. این توانایی رو بدست بیارید که شرکتها و یا افراد مختلف رو تحلیل کنید و چرایی و چگونگی عملکردشونن و تحلیل کنید.
در دورهی MBA مجموعه ابزارهایی در اختیار شما قرار میگیره که استفاده از اون ابزارها به شما بستگی داره. شاید این مهمترین تفاوتش با سایر رشتهها باشه. به طور مثال من لیسانس رو برق-الکترونیک گرفتم و قاعدتا در بازار کار باید در شغلی مرتبط با رشتهام مشغول به کار میشدم. شرکتی که کارش احتمالا در زمینه تجهیزات الکترونیکی بوده یا واحدی در سازمان که کارش مرتبط با الکترونیک بوده، باید کار میکردم.
اما دوره ام بی ای بنظرم همچین ماهیتی نداره! یک جعبه ابزاری که به شما تحویل داده میشه و استفادهاش رو شما، به عنوان متقاضی این دوره، باید پیدا کنید. این ویژگی هم یک سری خوبی داره هم بدی. خوبیش اینه که دستتون بازه و آزادی عمل دارید و میتونید خودتون تصمیم بگیرید که میخواید با این ابزارها کجا و چه کار کنید. موقعیتهای شغلی مختلف رو اصطلاحا میتونید اپلای کنید و یا کسب و کار شخصی خودتون رو داشته باشید! اما بدیش اینه که ممکنه سردرگم بشید و ته این دوره به این فکر کنید حالا که چی؟ مابین این همه موقعیت شغلی کدوم رو باید انتخاب کنم؟ و این قضیه طبیعی هم هست!
بهرهبرداری از ابزارها/دانشها(که معولا از جنس مهارتهای نرم هستن) که در دوره ام بی ای در اختیار شما قرار میگیره به عهده خود شماست. :)
من شخصا کمبود یکی سری از ابزارها رو حس میکنم و خارج از دانشگاه به دنبال تکمیل کردنش هستم. پس قانع و یا انتظار این که دانشگاه به شما همهی ابزارها رو بده نداشته باشید.
دوره ام بی ای که تو ایران ارائه میشه ماهیت گرایشی داره و عمومی نیستش! شاید بهتر بود که دو ترم اول به صورت عمومی ارائه میشد و بعد که آشنایی با دوره ایجاد شد گرایش انتخاب میشد. ولی به هر حال فعلا بدین صورت ارائه میشه و باید همین اول انتخاب کرد.
از نظر من هیچ گرایشی نسبت به گرایش دیگه ارجحیت نداره و همهی گرایشها مهم هستن! من شخصا دوست دارم دربارهی همهی این به اصطلاح گرایشها یاد بگیرم چون واقعا کاربردی هستن. قاعدتا هر مدیری باید بودجه ریزی و منابع انسانی و فناوری و … واحد یا سازمانی که قرار داره رو بشناسه.
معمول اینطور بوده که گرایش مالی بیشتر متقاضی داشته باشه احتمالا به خاطر تصور درآمد بالایی که داره. اما همونطور که ریسک و بازده دو روی یک سکه هستن، باید توجه داشت که معمولا افرادی که تو موقعیتهای شغلی مالی قرار میگیرن باید سطح بالایی از استرس رو تحمل کنند. (به طور مثال معاملهگری که باید در ۱۰ ثانیه تصمیم بگیره چه قیمتی رو برای ورق فولاد وارد سامانه کنه و اگر یک عدد ۰ اشتباه وارد کنه و معامله انجام بشه چه عواقبی میتونه داشته باشه ... حال اینکه گرایش مالی خیلی گستردهتر از معامله گری و بورس هست هم نکته دیگهای ست). بنظرم با تصورات رومانتیک در این زمینه تصمیم نگیرید. همه گرایشها/ابزارها مهم هستن و میتونن به شما در مسیر شغلیتون کمک کنن و تا اونجایی که ممکنه باید در موردشون یاد گرفت. من در مورد رشته فناوری و نوآوری ویرگولی دارم که بنظرم سرنخهایی رو میتونه به متقاضیهای این رشته بده. فکر میکنم دربارهی سایر گرایشها هم مطالب فارسی و انگلیسی مفیدی وجود داشته باشه.
لینک رشته مدیریت فناوری و نوآوری
واقعیت امر اینه که بنظرم بین داشنگاههای شهر تهران(شهر تهران هم به خاطر موقعیتهای شغلی و اکوسیستمی که داره) خیلی تفاوت فاحشی وجود نداره! تو همهی دانشگاهها اساتید A و B وجود دارن که میتونن به شما در زمینه کسب دانش کمک کنند و حتی موقعیت شغلی براتون ایجاد کنند. باید این واقعیت رو پذیرفت که شما دارید در کشور ایران که رتبهاش در معیارهای مختلف اقتصادی معلومه، این دوره رو میگذرونید. میشه ادعا کرد که اساتید شما در هیچ دانشگاهی هم احتمالا از تجّار موفق ایرانی نیستن. چه بسا که موفقترین تجّار ایرانی هم در ابعاد جهانی متاسفانه حرفی برای گفتن ندارن. هیچ کدوم این حرفا برای نا امید کردن نیست! بلکه برای مطابقت دادن انتظارات با واقعیت هاست!
سال به سال پذیرش دانشجو توسط دانشگاهها فرق میکنه. من نظرم و تجربهام رو در مورد دانشگاه علامه که خودم این دوره رو در این دانشگاه گذروندم، تو یه ویرگول نوشتم! امیدوارم بقیه دوستان از سایر دانشگاهها هم تجربهاشون رو در این زمینه منتقل کنند که شاید کمکی بکنه.
لینک تجربه من از دانشگاه علامه طباطبایی
در نهایت براتون آرزوی موفقیت و امید میکنم. ممنون که این ویرگول رو خوندید. امیدوارم که تونسته باشم به روند تصمیم گیریتون کمکی کرده باشم.
پ.ن: فکر میکنم که سه تا ویرگولی که در ادامه لینکش رو میذارم میتونه مفید باشه و دربارهی ماهیت رشته مدیریت کسب و کار یا MBA توضیحات و سرنخهای بده:
کریستف کلمب کاشف آمریکا اگر امروز بود، احتمالا کارآفرین بود!