ویرگول
ورودثبت نام
پرستو دیبا
پرستو دیبابه طبیعت و آدم ها و تغییر علاقه دارم.
پرستو دیبا
پرستو دیبا
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

از کمال‌گرایی تا پذیرش: تجربه‌های یک مادر بی‌خواب

اگر مادر باشید، احتمالاً اون ویدیوهای طنزی را دیدید که می‌گن: «هر وقت بچه خوابید، تو هم بخواب.» اما واقعیت همیشه به این سادگی نیست. آدم نمی‌تونه وسط کار خونه یا پیاده‌روی یک‌دفعه خوابش ببرد، اون مدلی که بچه‌ها می‌خوابن. برای من، بی‌خوابی بعد از مادر شدن یکی از سخت‌ترین بخش‌های مادری بوده.

پسرم نزدیک دو سالشه و هنوز حتی یک شب کامل بیشتر از چهار ساعت بدون وقفه نخوابیدم. منی که قبل از مادر شدن، اگه هشت ساعت خوابم یک دقیقه کمتر می‌شد، کل روز کلافه بودم، حالا شش ساعت خواب تکه‌تکه برام شده عادی. البته «عادی» که چه عرض کنم؛ وقتی بی‌خوابی‌ها پشت هم میاد، مخصوصاً موقع دندون درآوردن، رسماً مغزم از کار می‌افته.

امشب هم پسرم یه ساعتیه خوابیده و من به‌جای خواب، نشستم این متن رو می‌نویسم. چون تنها وقتی‌ست که می‌تونم توی حال خودم باشم: بدون اینکه کسی بگه کولم کن، شیر می‌خوام یا گوشی رو از دستم بگیره. همین باعث میشه همیشه بین کارها گیر کنم: بخوابم؟ فکر کنم؟ ورزش کنم؟ با همسرم وقت بگذرونم؟ کتاب بخونم یا فقط یه چای بدون وقفه بخورم؟ آخرش هم معمولاً قبل از اینکه انتخاب کنم، پسرم بیدار میشه.

مامانم همیشه میگه: «هر وقت بچه خوابه، تو هم بخواب.» اما توضیح دادنش سخته که خوابیدن یعنی از دست دادن بقیه کارها. و وقتی هم نخوابم، عذاب وجدان می‌گیرم که نه استراحت کردم و نه کاری از پیش بردم. این چرخه‌ی بی‌خوابی و سرزنش کردن خودم خسته‌کننده‌ست. مقصر هم نه منم نه بچه، بلکه شرایط جدیده.

من خونه‌دارم و همین‌قدر برام سخته. واقعاً نمی‌دونم مادرهایی که سرکار میرن چطور این بی‌خوابی رو تحمل می‌کنن. شاید بعضی بچه‌ها منظم‌تر باشن، ولی برای خیلی‌ها مثل من، این چالش همیشه هست.


خب حالا با این همه بی‌خوابی چه میشه کرد؟

به‌نظر من اولین قدم اینه که از خودمون انتظار زیادی نداشته باشیم. باید قبول کنیم با بی‌خوابی کارایی آدم کمتره و حوصله‌اش پایین میاد. و این طبیعیه. قرار نیست همیشه مامان کامل و خوش‌اخلاق باشیم.

کمک گرفتن از همسر، خانواده یا دوستان هم خیلی مهمه. حتی اگر چند دقیقه کسی بچه رو نگه داره، همون وقت کوتاه می‌تونه حکم طلا رو داشته باشه: چه برای خواب، چه برای کشیدن نفس راحت یا حتی زل زدن به سقف.

خودم هم فهمیدم که نباید دنبال شرایط ایده‌آل باشم. مثلاً برای ورزش اول می‌خواستم حتماً سه جلسه در هفته باشگاه برم. اما هم با عجله بود، هم پسرم هنوز آماده نبود، و آخرش ادامه ندادم. بعدش پیاده‌روی رو امتحان کردم که اون هم به گرمای تابستون خورد. در نهایت تصمیم گرفتم فقط روزی ده دقیقه ورزش کنم، حتی اگه در حد چند حرکت کششی باشه. دو ماهه که این کار رو می‌کنم. نه هر روز، اما میانگین سه روز در هفته. و همین خیلی بیشتر از تلاش‌های قبلیم نتیجه داده.

چرا باید «ناقص» شروع کنیم؟

یه نکته دیگه هم درباره کمال‌گراییه. من فکر می‌کردم آدم کمال‌گرایی نیستم تا اینکه فهمیدم کمال‌گرایی می‌تونه توی «شروع کار» باشه. یعنی منتظر باشی همه‌چیز مرتب باشه تا شروع کنی. همین باعث میشه هیچ‌وقت شروع نکنی. از وقتی این رو فهمیدم، تلاش می‌کنم کارها رو هرچقدر کوچک و ناقص، ولی شروع کنم.

اگر هم چند روز یا حتی چند هفته نتونستیم از خودمون مراقبت کنیم، این شکست نیست. فقط «اون روز، روزش نبوده». مهم این است که هر وقت تونستیم، دوباره شروع کنیم و حتی برای چند دقیقه هم که شده، کاری برای خودمون انجام بدیم.

خلاصه اینکه بعد از بچه‌دار شدن، زمان دیگه مال خود آدم نیست. برای همین نباید منتظر فرصت ایده‌آل بمونیم. بهتره کارهایی که دوست داریم رو در تکه‌های کوچک و ناقص انجام بدیم. وگرنه ممکنه سال‌ها بگذره و ببینیم هنوز فرصت نکردیم حتی یک کتابی که دوست داشتیم رو بخونیم.

حالا شما چی فکر می‌کنید؟ برای اینکه توی این دنیای پرمشغله‌ی مادری بشه وقتی برای خودمون پیدا کنیم، چه راه‌حلی دارید؟

مادربچهکمال گراییبی خوابیسلامتی
۱۴
۸
پرستو دیبا
پرستو دیبا
به طبیعت و آدم ها و تغییر علاقه دارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید