
شب پیش که مثل همیشه داغ تنهایی در دلم خانه کرده بود. به این فکر میکردم که چه باید بکنم؟ کجا باید بروم و قرار است چه اتفاقی برای من و خانواده ام بیفتد؟ همینطور بی حوصله و پریشان در ذهنم به دنبال راه حلی برای این امر بودم که نمی یافتمش.
به بهانه گیراندن سیگار به بیرون رفتم تا افکارم را منسجم و درگیری های ذهنی ام را کاهش بدهم.
از کودکی توهمات عجیبی داشتم. از صحبت های متعدد با آدمهای ذهنی ام گرفته تا کتک کاری هایِ د بگیر و بزن به سبک فیلم های چینی مرا در خود غرق می کرد. سیگار را که گیراندم. فریادی نکشیده و آبداری برخواست که آی چه میکنی؟ مرا سوزاندی.
به چپ و راست نگاهی انداختم و پک محکمتری به سیگار زدم. این بار صدا بلندتر و خراشیده تر بود. هر چه نگاه می کردم کسی را نمی یافتم.... آخر گفت: با توام بیشعور ایکبیری میگم داری چه غلتی میکنی؟ داری من رو میکُشی؟
نگاهی به سیگار انداختم و دیدم دو پا درآورده و دو دست دارد و با چشمانی عجیب مرا نگاه میکند. هول شدم و سیگار را انداختم. دود غلیظی از او خارج شد و بعد خاموش. پس از خاموش شدن دیدم دست ها و پاهایش دوباره ناپدید شدند اما چشم هایش همچنان مرا می پایید. گفتم: پناه بر خدا این دیگه چجورشه! انقدر با خودم فکر میکنم که سیگار هم دُم درآورده.
بی توجه به آن، نخی تازه درآوردم و شروع به کشیدن کردم. فریادها این بار از نخ تازه برخواست و بی توجه به آن تا آخر کشیدمش. پس از پایان، فیتیله را در کناری انداختم. چه سیگار مزخرفی دودش تلخ و مزه ای شبیه مرگ داشت. پیشتر آرامم میکرد اما اکنون فقط مرا بد حال و عصبانیتر کرد.
می خواستم نخی دیگر بکشم اما با خود مقابله کردم و برای نکشیدنش جنگی سهمگین با نفس خود کردم. جنگی خونین و مالین جنگی سخت با موجودات ماورایی. عجب روزگاری شده است. ذهنم مدام به رقص درمیاید و در لبه تیغه سخت زندگی به پرتگاه سخت زمان سر میخورد و تا به خودم بیایم تراش زمان عمر با ارزشم را با خود تراشیده و تنها اندکی برایم باقی گذاشته است.
در این گیر و دار ذهنی بودم که سیگاری تازه دراوردم و اتشی بر جانش انداختم. اینبار میخواستم در فضای مه الود و وهم انگیز ذهنم غرق شوم. منتظر بودم سیگار چشم و گوشی درآورد و فریادی نخراشیده سر دهد. امام خبری نبود. نه خبری از صدای ناهنجار بود و نه خبری از ذهن عجیب و غریبم. اینبار سیگار را تا انتها نکشیدم و گذاشتم مقداری از او باقی بماند.
ادامه دارد....
1404.04.02
رهام سلطانی