جمهوری آذربایجان یکی از کشورهای تازه تاسیس در منطقه قفقاز است که بصورت تاریخی تقریبا همیشه بخشی از خاک ایران بوده. می توان گفت تمدن ایرانی آنچنان در آذربایجان ریشه دار است که قطعا یکی از صاحبان و وارثان اصلی تمدن ایرانی ترک زبانان آذربایجانند. بسیاری از مفاخر فرهنگ ایرانی، از جمله نظامی گنجوی که از نظر اهمیت و عظمت، شانه به شانه فردوسی کبیر می چسباند، از همین خطه برخاسته اند.
مدت بسیار کوتاهی بخشهایی از جمهوری آذربایجان فعلی و استانهای آذربایجان غربی و شرقی فعلی ایران، در نتیجه شکست شاه اسمعیل صفوی در جنگ چالدران به اشغال امپراطوری عثمانی در آمد. اما پس از آن شاه عباس صفوی با حمایت گسترده و تمام عیار ساکنان این مناطق موفق شد شکست سختی به قشون عثمانی داده و شهرهای تبریز، باکو و دیگر نواحی آذربایجان را به قلمرو ایران باز گرداند.
حدود دویست سال پیش، در زمان فتحعلیشاه قاجار و در نتیجه شکست ایرانیان در برابر امپراطوری روسیه تزاری و پذیرش معاهده ترکمانچای، بالاخره حاکمیت منطقه قفقاز به روسیه واگذار گردیده و شهرهایی مانند باکو و گنجه که پاره ای از تن آذربایجان و ایران بودند از این دو جدا شدند.
حدود صد سال پس از آن، یعنی صد سال پیش از امروز، روسیه درگیر انقلاب شد و امپراطوری تزاری سقوط کرد. حکومت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تاسیس گردید و سرزمین هایی که سابقا توسط روسها تصرف و اشغال شده بودند با عنوان «جمهوری» های جدیدی در کشور تازه تاسیس شوروی ادغام شدند. این ابتکار در تقسیمات کشوری دلایل مختلفی داشت، اما مهمترین دلیل آن تمایل بلشویکها به جهانی کردن و فراملی کردن انقلاب و نفوذشان بود. بعنوان مثال، اگر چه عملا تمام این جمهوری ها تابع حکومت مسکو بودند، اما با ابتکار استالین پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی سه کرسی در سازمان ملل بدست آورد که متعلق به نمایندگان سه جمهوری روسیه، اوکراین، و بلاروس بود.
با توجه به اینکه در طول جنگ جهانی دوم کل ایران در اشغال قوای متفقین و منطقه آذربایجان ایران در اشغال ارتش سرخ شوروی بود، تا مدتی عملا کل آذربایجان تحت کنترل روسها در آمده بود. پس از پایان جنگ، استالین تلاش کرد با حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان، زمینه را برای جدا کردن کل آذربایجان از ایران و ادغام آن در آذربایجان شوروی فراهم نماید. لیکن نهایتا دست از این سیاست برداشته و در چارچوب توافقی که با آمریکاییها در کنفرانس تهران (با حضور استالین، روزولت، و چرچیل) صورت پذیرفته بود، از پیشروی شوروی به جنوب در آن مقطع چشم پوشی کرد.
حدود سی سال پیش اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و هریک از جمهوری های شوروی در منطقه قفقاز به کشورهای مستقل جدیدی تبدیل شدند. جمهوری آذربایجان (با مرکزیت شهر باکو) یکی از این کشورهای جدید التاسیس بود.
فروپاشی شوروی اندکی پس از رحلت امام در ایران رخ داد و مصادف شد با صعود آیت الله هاشمی رفسنجانی به جایگاه قدرتمندترین مرد سیاسی در ایران.
هاشمی از همان ابتدا به دنبال تنش زدایی و نزدیکی به غرب و بخصوص آمریکا بود. آرزوی هاشمی این بود که بتواند هم جایگاه خودش در ایران را مشابه جایگاه شاه پیش از انقلاب کند، و هم جایگاه ایران در جهان را مانند پیش از انقلاب در مدار کشورهای هم پیمان با آمریکا قرار دهد.
برای نیل به این اهداف، هاشمی از هیچ کس و هیچ چیزی واهمه نداشت. تا جایی که حتی حاضر بود در صورت لزوم، اسرائیل را به رسمیت شناخته و فلسطین و لبنان را هم فدای نزدیکی خود با آمریکا کند.
وقتی کسی حاضر باشد مناطقی که نقدا حوزه های نفوذ ایران بودند را برای برقراری رابطه دوستانه با آمریکا معامله کند، طبیعی است که هرگز تلاش نخواهد کرد حوزه های نفوذ جدیدی بدست آورد که موجب نگرانی و اعتراض آمریکاییها شود.
اتحاد شوروی در اصل به دلیل جدایی روسیه و اوکراین از آن متلاشی شد. سایر جمهوری های شوروی تمایلی به استقلال نداشتند، چون بدون حمایت آن توان ادامه حیات نداشتند. به همین دلیل پس از فروپاشی شوروی، تمایلی بسیار قابل توجه در درون جمهوری آذربایجان وجود داشت تا این کشور مجددا به ایران باز گردد. این تمایل هم در سطح توده ها وجود داشت و هم در سطح مقامات دولتی و شخص حیدر علیف که رئیس جمهور وقت آذربایجان بود.
لیکن جمهوری اسلامی، به ریاست آیت الله هاشمی رفسنجانی، این مطلب را کاملا مشخص کرد که تمایلی به اتحاد آذربایجان و ایران ندارد. در عوض، بخشی از استان آذربایجان شرقی ایران که هم مرز با جمهوری آذربایجان بود به سرعت به «استان اردبیل» تغییر نام داد تا ارتباط زمینی دو پاره آذربایجان قطع شود.
در واقع آذربایجان دو بار از ایران جدا شد. بار اول با شکست ایران از روسیه در زمان فتحعلیشاه قاجار. و بار دوم با خیانت و وطن فروشی غربگرایان حاکم بر ایران پس از رحلت امام و فروپاشی شوروی. اگر امام هنوز زنده بود به احتمال زیاد امروز ما از استان باکو صحبت می کردیم و نه «جمهوری آذربایجان».
به تدریج این غربگرایی دولت ایران به جمهوری آذربایجان هم منتقل شد و آمریکاییها موفق شدند در این منطقه نفوذ بیشتری پیدا کنند. تلاش آمریکا برای نفوذ در جمهوری های سابق شوروی محدود به آذربایجان نبود، بلکه این سیاست بطور کلی برای تمام جمهوری ها پیگیری می شد. اولین جمهوری شوروی که با شوق و اشتیاق خود را به دامان غرب و آمریکا انداخت خود جمهوری فدراتیو روسیه بود. و البته از آنجا که هدف آمریکا هرگز چیزی جز تضعیف روسیه نبود، این معاشقه با آمریکا هم برای روسیه چیزی جز فاجعه به بار نیاورد.
گرجستان، ارمنستان و اوکراین، دیگر کشورهایی بودند که به مدار غرب و آمریکا پیوستند و با پریدن مستی از سر دولت روسیه و تلاش روسیه برای احیای اقتدار ملی خود، این جمهوری های کوچکتر اهمیت بیشتری برای آمریکا پیدا کردند.
تفاوت آذربایجان با سایر جمهوری ها در این است که آمریکا سایر آنها را برای تقابل با روسیه نیاز دارد، اما آذربایجان با توجه به ظرفیتهایی که برای تقابل با ایران دارد مورد اهمیت واقع شده.
وقتی صحبت از غربگرایی دولت جمهوری آذربایجان و نفوذ آمریکا در آن می کنیم، به این معنی نیست که آمریکا مستقیما صحنه گردان تمام جزئیات است. بلکه مجموعه پیچیده ای از بازیگران منطقه ای وجود دارند که برایند عملکرد همه اینها نهایتا در راستای منافع آمریکا قرار می گیرد. در مورد آذربایجان، این بازیگران عمدتا عبارتند از ترکیه و اسرائیل و همچنین تا حدودی عربستان سعودی.
علاقه ترکیه به آذربایجان در راستای ایدئولوژی پان ترکسیم و در جهت هدف نهایی ترکیه است که تلاش می کند به قدرت هژمون منطقه ای تبدیل شود. ترکیه در آذربایجان هم به دنبال حضور فیزیکی و نظامی است و هم نفوذ نرم را پیگیری می کند. ابزارهای نرم ترکیه جهت گسترش نفوذ این کشور فراتر از مرزهای سیاسی خود در منطقه عبارتند از اوّلا، پان ترکیسم آتا ترکی، و ثانیا، اسلام گرایی اخوان المسلمین که یادگار دوران امپراطوری عثمانی است. در مورد آذربایجان، نکته جالب اینجاست که این دو بازوی نرم ترکیه در تضاد با هم قرار می گیرند. یعنی اگر حتی بپذیریم که هویت پان ترکی که مورد تاکید ترکیه است در آذربایجان قابل پذیرش است، قطعا اسلام اخوان المسلمین در جمعیت شیعه آذربایجان بردی ندارد.
در مقابل، ظرفیت های نفوذ نرم ایران در آذربایجان عبارتند از اولا هویت مشترک ایرانی که ریشه در هزاران سال تاریخ مشترک دارد، و ثانیا اسلام شیعه که مذهب مشترک بخش اعظم جمعیت ایران و آذربایجان بوده و همچنین دین رسمی جمهوری اسلامی ایران است. بر خلاف ترکیه، بازوهای هژمونی ایران در آذربایجان در تداخل با هم نیستند، بلکه مُقوّم و مکمل یکدیگرند.
بازیگر دوم اسرائیل است که هیچ نفوذ نرمی در آذربایجان ندارد، بلکه صرفا از طریق شبکه مافیای قدرت و همگرایی با ترکیه و آمریکا توانسته در آذربایجان حضور فیزیکی پیدا کند.
بازیگر سوم عربستان سعودی است که وضعیتی معکوس وضعیت رژیم صهیونیستی دارد. یعنی اگر اسرائیل تلاش می کند حضور فیزیکی در آذربایجان داشته باشد، عربستان سعودی به دنبال افزایش نفوذ نرم در آن است. تاسیس شعبه آذربایجان رسانه تلویزیون سعودی اینترنشنال همین هدف را دنبال می کند. لیکن در حال حاضر عربستان در آذربایجان نه نفوذ نرم دارد و نه حضور فیزیکی.
عربستان مانند بچه عقب افتاده و کند ذهنی است که به زور پول و ثروت پدرش و استخدام انواع معلم ها و مربی های خصوصی تلاش می کند جایگاه و اعتبار بالایی کسب کند.
وجه مشترک هر سه کشور ترکیه، اسرائیل و عربستان سعودی در رقابت آنها با ایران تعریف شده. بطوریکه تضادهای فی ما بین این سه تحت الشعاع رقابتشان با ایران قرار می گیرد. بعنوان مثال، ترکیه و جریان اسلامی اخوان المسلمین با عربستان سعودی و جریان اسلام وهابی و سَلَفی در تضادند، لیکن هر دو به خوبی می دانند که به تنهایی قادر به تقابل با ایران نیستند.
سال گذشته جمهوری آذربایجان با حمایت نظامی ترکیه و اسرائیل، عملیاتی نظامی علیه ارمنستان آغاز کرد که نهایتا به خروج نیروهای ارمنستان از منطقه قره باغ و کنترل جمهوری آذربایجان بر این منطقه انجامید.
ایران در جنگ قره باغ با دو گزینه مواجه بود. یا باید حق حاکمیت جمهوری آذربایجان بر قره باغ را به رسمیت می شناخت و یا با آن مخالفت می کرد. هر کدام از دو گزینه تبعات خاص خود را داشت.
در صورت پذیرش حاکمیت آذربایجان بر قره باغ، معادلات منطقه ای به سود جمهوری آذربایجان تغییر می کرد. لذا با توجه به حمایت ترکیه و اسرائیل از جمهوری آذربایجان در این جنگ، این احتمال وجود داشت که آذربایجان به تدریج چالشهای جدیدی علیه ایران ایجاد نماید.
از سوی دیگر، حمایت ایران از ارمنستان هم هزینه ها و ریسک های دیگری ایجاد می کرد:
با توجه به این موارد، تدبیر رهبر معظم انقلاب این بود که حاکمیت آذربایجان بر قره باغ به رسمیت شناخته شود، لیکن با تاکید بر اینکه «قره باغ خاک اسلام است»، هویت پان ترکی و دو قطبی «ترک - ارمنی» را (که به راحتی می توانست به دوقطبی «ترک - فارس» بدل شود) با دو قطبی «اسلام - مسیحیت» جایگزین نماید.
در نتیجۀ این تدبیر، امروز اگرچه همانطور که پیش بینی می شد جمهوری آذربایجان با هدایت ترکیه، اسرائیل، و دیگران بعنوان ابزاری جهت ایجاد چالش علیه ایران استفاده می شود، لیکن دو قطبی «ترک - فارس» شکل نگرفته و میان ترک زبانان ایرانی تقریبا بصورت یکپارچه احساساتی میهن پرستانه ایرانی بسیار پررنگتر از هویت پان ترکی است که دشمنان ایران امیدوار بودند عامل تفرقه و ناآرامی در داخل مرزهای ایران شود.
تشدید تحرکات اسرائیل در آذربایجان، مانورهای نظامی مشترک ترکیه و آذربایجان، و اظهارات تحریک کننده مقامات جمهوری آذربایجان علیه ایران همگی با هدف تحریک ایران به ورود در بازی دوقطبی «ترک - فارس» طراحی شده اند. بنابراین تمرکز ایران باید بر فعال کردن ظرفیت های فرهنگی و ابزارهای نفوذ نرم باشد تا اولا از شکل گیری چنین دو قطبی جلوگیری نموده و ثانیا افکار عمومی در جمهوری آذربایجان را با ایران همسو نماید.
علیرغم رجز خوانی های اخیر اردوغان و الهام علیف، ارتش جمهوری آذربایجان هرگز پای خود را از رود ارس به اینسو نخواهد گذاشت، چون تردیدی نیست که در صورت ارتکاب چنین خطایی به طرفة العینی جمهوری آذربایجان منحل و قلمرو فعلی آن به جغرافیای سیاسی ایران باز خواهد گشت.
تنها تهدیدات واقعی در دو دسته وجود دارد:
1- انفعال ایران در حوزه جنگ نرم و موفقیت دشمن در کنترل افکار عمومی ترک زبانان ایران که می تواند موجب حرکت های جدایی طلبانه از جنس کردستان عراق گردد. به یاد بیاوریم در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری چطور مهرعلیزاده، کاندیدای جریان سیاسی نفوذی تسلیم طلب غربگرا تلاش می کرد دو قطبی «فارس - ترک» را فعال نماید.
2- تلاش آذربایجان برای مسدود کردن ارتباط زمینی ایران با روسیه.
هر دو تهدید از طریق فعال کردن ظرفیت های نفوذ نرم ایران و دیپلماسی اقتدار آمیز قابل برطرف شدنند. در شرایطی که رهبر جمهوری اسلامی ایران یک ترک تبار است و بسیاری از فرماندهان ارشد ارتش و سپاه ترکی را زبان مادری خود می دانند و لااقل 36% (و احتمالا در اصل بیش از نصف) جمعیت ایران را ترک زبانان تشکیلی می دهند، ادعای یک کوتوله سیاسی در قد و قواره الهام علیف برای رهبری «آذربایجانی های جهان» ادعایی مضحک و بی معناست.
ایران نه نیازی به حمایت از ارمنستان داشته و نه احتیاج به عملیات نظامی گسترده علیه جمهوری آذربایجان دارد. لیکن عملیات های نظامی محدود علیه مواضع اسرائیل یا هسته های گروهک های تروریستی مستقر در خاک جمهوری آذربایجان می تواند در دستور کار قرار گیرد. مشابه عملیات هایی که اخیرا در اقلیم کردستان عراق شاهد آن بوده ایم. و دقیقا مشابه موضع ایران در کردستان عراق، این ضربات هر چند قاطع و کوبنده، در عین حال همراه با دیپلماسی اقتدار آمیز و تشویق دولت جمهوری آذربایجان به تغییر موضع و اتخاذ سیاستهای دوستانه و همسو با ایران خواهد بود.
بطور کلی، مشکل ایران در آذربایجان بیش از هر چیزی ناشی از غفلت ما و عدم استفاده از ظرفیتهای عظیمی است که در اختیار ما قرار دارد. در حالی که ترکیه پس از کودتای اخیر بیش از پیش آرایش تهاجمی گرفته و تلاش می کند از تمام ظرفیتهای خود بهره بجوید، ایران کماکان درگیر اتلاف زمان و منابع و استعدادها و ظرفیتهای خود است. بزرگترین شبکه های تلویزیونی و فیلم ها و سریالها و منابع خبری و آموزشی به زبان ترکی باید توسط ترک زبانان میهن دوست ایرانی ایجاد و مدیریت شود. لیکن به دلیل معطل ماندن این ظرفیت عظیم در ایران، این عرصه فعلا در قبضه پان ترکهای همسو با صهیونیسم و نولیبرالهای آمریکایی قرار گرفته.
استاد مسلم هم در شعر فارسی و هم در شعر ترکی، محمدحسین شهریار، اینطور سروده بود:
پر می زند مرغ دلم با یاد آذربایجان
خوش باد وقت مردم آزاد آذربایجان
دیریست دور از دامن مهرش مرا افسرده دل
باز ای عزیزان زنده ام، با یاد آذربایجان
آزادی ایران ز تو؛ آبادی ایران ز تو
آزاد باش ای خطۀ آباد آذربایجان
تا باشد آذربایجان پیوند ایران است و بس
این گفت با صوتی رسا فریاد آذربایجان
در بیستون انقلاب از شور شیرین وطن
بس تیشه بر سر کوفته فرهاد آذربایجان
در مکتب عشق وطن جان باختن آموخته
یارب که بوده است از ازل استاد آذربایجان
شمشادِ ری را تا بود آزادی از جلاد دی
در خاک و خون غلتیده بس شمشاد آذربایجان
آنوقت که نیرنگ عدو با دست ناپاک خودی
بگسیخت طوق طاعت از اکراد آذربایجان
اشک ارومی بین که با خون دل سلماس و خوی
دریا شد و برمیکند بنیاد آذربایجان
ضحاکیان مرکزی بیرون برند از حد، ستم
تا سر بر آرد کاوه حداد از آذربایجان
خون شد دل آزادگان یارب پس از چندین ستم
کام ستمگر میدهی؟ یا داد آذربایجان؟
جان داده آذربایجان امداد ایران را و نیست
ایران مداران را سر امداد آذربایجان
تا چند در هر بوم و بر آواره اید و در بدر
دستی بهم ای نامور اولاد آذربایجان
ازآتش پاشیدگی تا چند خاکستر نشین
آباد باید خانه ی بر باد آذربایجان
بر زخم آذربایجان هان شهریارا مرهمی
تا شاد گردانی دل دلشاد آذربایجان
دردیمیز سانما کی، بیر تبریز-و تهران´دیر عزیزیم
یا کی، بیز تورکه جهنم اولان ایران´دیر عزیزیم
یوخ بو دین داعواسی دیر، دنیا تیلیت قاندیر عزیزیم
تورک اولا، فارس اولا دوزلوک داها تالان دیر عزیزیم
بیز آتان دین دیر، آتان دا بیزی ایمان دیر عزیزیم
سامری مرتد ائدیب هر نه مسلمان دیر عزیزیم
امتین هارونو من تک، له له گریان دیر عزیزم
هر طرفدن قیلیج ائندیرسه لر قالخان دیر عزیزیم
بیر بیزیم درمانیمیز موسی-یی عیمران´دیر عزیزیم
گله جک شبهه سی یوخ، آیه-ی قرآن دیر عزیزیم
او هامی دردلره درمان دیر عزیزیم