وحيد احسانی
وحيد احسانی
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

جامعه و دولت پزشکیان؛ گذار از فرصت‌سوزی تاریخی!

روزنامه اعتماد (شنبه، 23 تیر 1403)

آیا جامعه ایران می‌تواند از آزادی و گشایش نسبی در دولت مسعود پزشکیان بهره ببرد یا مانند دوره‌های مشابه پیشین، صرفاً به واکنش‌های هیجانی، عجولانه، آرمان‌گرا و ذرّه‌وار و زمینه‌سازی آغاز دوران جدیدی از فروبستگی و محدودیت می‌پردازد؟!

جامعۀ ایران در طول تاریخش همواره با فشار، تهدید و مانع‌تراشی حکومت در راه آزادی، رشد و بالندگی خود مواجه و به‌حق از این بابت گلایه‌مند بوده است.

البته در این تاریخ آکنده از کنترل و محدودیت، فرصت‌هایی نیز نصیب جامعه شده است؛ دوره‌هایی که به‌هردلیل، سلطه و سیطرۀ حکومت بر جامعه برداشته شده (یا کاهش یافته) و جامعه امکان نمود، بروز، کنشگری و اثرگذاری پیدا کرده است:

  • از صدور فرمان مشروطیت توسّط مظفرالدّین‌شاه در 1285 تا به توپ‌بستن مجلس توسّط محمّدعلی شاه قاجار در 1287 (حدود 2 سال)
  • از فتح تهران توسّط مجاهدان مشروطه و پادشاهی احمدشاه نونهال در 1288 تا روی کار آمدن رضاشاه و به‌ویژه از اوایل دهۀ 1310 که «به گیتی جز از خویشتن را ندید» (حدود 23 سال) [1]
  • از تبعید رضاشاه توسّط متّفقین در سال 1320 و تاج‌گذاری محمّدرضا پهلویِ جوان تا کودتای مرداد 1332 (حدود 12 سال)
  • از اندکی قبل تا مدّتی بعد از انقلاب 1357
  • دورۀ 8 سالۀ دولت سیّدمحمّد خاتمی
  • و شاید هم تاحدودی، دورۀ 8 سالۀ دولت حسن روحانی

در این دوره‌ها و در مقام مقایسه با سایر اوقات، آزادی‌‎بیان نسبتاً بیشتر و رسانه‌ها نیز گسترده‌تر، متنوّع‌تر، فعّال‌تر و پررونق‌تر بوده‌اند.

متأسفانه جامعۀ ما در مجموع نتوانسته از فرصت‌های تاریخی خود استفاده کند.

در این دوره‌ها، جامعه مانند فنری که پس‌از سال‌ها فشردگی رها شده باشد، برای طی‌کردن ره صدساله در یک شب خیز برداشته است.

از ویژگی‌های تکرارشوندۀ این دوره‌ها می‌توان به شکل‌گیری تعداد بی‌شمار رسانه و به‌راه‌افتادن مسابقۀ «سیخونک‌زنی به اژدهای خفتۀ قدرت و سنّت» (طرح مطالب بسیار انتقادی، حسّاسیت‌زا، نگران‌کننده و بعضاً توهین‌آمیز نسبت به حکومت و حاکمانی که به‌هردلیل عقب نشسته یا نشانده شده بودند و نیز نسبت به اعتقادات بخش سنّتی جامعه) اشاره کرد که شاید بیش‌از هر چیز دیگری در احساس خطر، یورش و سخت‌گیری دوبارۀ آنها مؤثّر بودند.

استاد همایون کاتوزیان از این دوره‌ها تحت عنوان «هرج‌ومرج» یا «استبداد جامعه» یاد می‌کند. او از کسروی -به‌عنوان یکی از مدافعان مخلص مشروطه و منتقدان جدّی سنّت- نقل می‌کند که در دوران آزادی‌های پیش‌از به‌توپ‌بستن مجلس از بس آش شور شده بود در مورد زیاده‌وری‌های برخی اصحاب رسانه گفت: «با بعضی از آنها واقعاً باید برخورد می‌شد و باید ساکت‌شان می‌کردند»! (نقل به مضمون)

دولت مسعود پزشکیان می‌تواند یکی دیگر از فرصت‌های جامعه باشد. آیا دوباره آن را صرف واکنش‌های هیجانی و عقده‌گشایی می‌کنیم و از این طریق، موجبات تکرار چرخه‌های تاریخی سابق را فراهم می‌آوریم یا برای برون‌رفت از این چرخه‌ها نقطۀ عطفی رقم می‌زنیم؟! یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها!

باوجود شواهدی دال بر حالت اوّل، خوشبختانه شواهد امیدبخشی نیز از تحقق حالت دوّم مشاهده می‌شود شامل تأکیدهای فراوان و استقبال‌شونده بر مقوله‌هایی مانند عدم تندروی (در جامعه)، راه میانه، دالان باریک آزادی، تعامل، کاستن از شکاف و قطبیت، لحاظ‌کردن اقتضائات قدرت، وفاق و ... ؛ گویی ازیک‌سو، بخشی از جامعه را مطالعۀ آثار اندیشمندان و تأمّل در تجربیات تاریخی به این رویکرد رسانده و ازسوی‌دیگر، اصحاب قدرت را نیز «هم‌آیندی بحران‌ها» و اضطرار شرایط.

درمقابل، از «مجاهدان شنبه» که بگذریم، انفجار توصیه‌ها، کارزارها، ایده‌پردازی‌ها و انتظارات ذرّه‌وار توسّط خیرخواهان اتمیزه خطاب به رئیس‌جمهور جدید زنگ‌خطر نوعی هرج‌ومرج را به‌صدا در آورده است.

در این میان، ناامیدی و انفعال بخش بزرگی از جامعه که با تحریم انتخابات پیام و احساس خود را نشان دادند، اگر چه ذاتاً اتّفاقی نامیمون، دردناک و خسارت‌بار است، امّا با توجه به ظرفیت اندک ایران برای مدیریت مطالبات و توقّعات میلیونی ذرّه‌وار و استعداد عجیبش برای غلتیدن در امواج سیل‌آسای هرج‌ومرج در نبود احزاب، تشکل‌ها و هرنوع سازمان‌یافتگی دیگر (که این خواسته‌های بسیار متنوّع و متکثّر را به معدودی مطالبۀ خردمندانه، واقع‌بینانه و موردتوافق تبدیل کنند)، می‌تواند سبب خیر باشد، مشروط به اینکه استمرار نیابد بلکه پس‌از دوره‌ای کوتاه و فراهم‌آمدن بسترها و ظرفیت لازم، این بخش‌از جامعه نیز دوباره امیدوار، مطالبه‌گر و کنشگر مدنی گردند.

به نظرم، در چنین شرایطی، یکی از مهم‌ترین مسائل دولت مردمی جدید این است که در نبود احزاب و تشکّل‌های کارآمد، برای «تبدیل انتظارات و خواسته‌های ذرّه‌وار به معدودی مطالبۀ پخته و مورد توافق» فکری کند.

نسبت به فرصت‌های گذشتۀ تاریخ ایران، اکنون فضای مجازی، هم امکان‌های بیشتری برای هرج‌ومرج و هم درعین‌حال، امکان‌هایی برای مدیریت مطالبات ذرّه‌وار فراهم آورده است.

شاید یکی از راحت‌ترین و دردسترس‌ترین اقدامات در این شرایط استفاده از سایت کارزار باشد؛ پلتفرمی قانونی که به‌راحتی مشخص می‌کند کدام مطالبات مورد توافق بخش گسترده‌تری از مردم هستند؛ کافی است برای واکنش مناسب به آنها به‌تناسب تعداد امضاها، قانون (یا لااقل دستورالعملی در داخل دولت) تصویب شود.

چنانچه درمورد توصیف موقعیت (آنچه پیش‌ازاین بیان شد) درمجموع با نگارنده موافقید، خودمان نیز نباید تماشاچی باقی بمانیم و به دعاکردن اکتفا کنیم.

شاید یکی از بهترین کارها این باشد که به‌جای همراه‌شدن با سایرین در روانه‌ساختن جویی از توصیه و مطالبه به سمت رئیس‌جمهور جدید (که نهایتاً او را با سیلی خروشان از توصیه‌ها و مطالبات متنوّع و غیرقابل کنترل و مدیریت مواجه می‌کند)، از محدودۀ خودمان آغاز کنیم.

بیشتر ما اگر عضو هیچ حزب، تشکّل یا سازمان مردم‌نهادی نباشیم، به‌هرحال عضو یک اتّحادیه یا صنف شغلی-حرفه‌ای محسوب می‌شویم؛ چرا تلاش نکنیم که با پیگیری برخی اهداف واقع‌بینانه و تعاملی (و نه آمران‌گرا و تقابلی) از طریق صنف خود، ازیک‌سو، گوشۀ کوچکی از کار بهبود جامعه را به‌عهده بگیریم (گوشه‌ای که اتّفاقاً با منافع صنفی ما بیشترین ارتباط و قرابت را دارد) و ازسوی‌دیگر، جامعه را یک‌گام کوچک هم که شده از «ذرّه‌وارگی به مدنیّت» سوق دهیم.

همگی می‌دانیم که در ایران اصناف، اتّحادیه‌ها، تشکّل‌های رسمی و ... هویتی کاملاً متفاوت (اگر نگوییم متّضاد) با فلسفۀ وجودی خود دارند؛ بیشتر نمایندگان حکومت هستند برای کنترل جامعه تا نمایندگان جامعه برای کنترل حکومت!

امّا در چنین فرصت‌هایی، می‌توانیم با متمرکزشدن بر حل برخی مسائل مشخص از طریق آنها، با یک تیر دو نشان بزنیم؛ هم یکی از مسائل صنفی خود را (که احتمالاً بیشترین و سریع‌ترین تأثیر را روی زندگی شخصی‌مان دارند) تا حدّی حل و هم ماهیت و کارکرد تشکّل صنفی خود را به ماهیت و کارکرد مورد انتظار آن نزدیک کنیم.

در تلاش برای پیگیری مسائل گروهی از طریق تشکل‌های صنفی باید اوّلاً، مسائل، اهداف و روش‌هایی را انتخاب کنیم که هم‌راستا با بهبود جامعه نیز باشند (و نه دستاوردهای شخصی و صنفی به‌قیمت لطمه‌زدن به سایر بخش‌های جامعه) و ثانیاً، در توانمندسازی صنف و تشکّل نه‌تنها به تقابل با «قدرت» و حسّاس‌کردن او نپردازیم بلکه اقتضائات و خط‌قرمزهای آن را لحاظ کنیم و رویکردی تعاملی و واقع‌بینانه داشته باشیم.

در همین راستا، به‌شرط بقا و به امید خدا، در یادداشت دیگری ایده‌ها و پیشنهادهایی را خطاب به اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های کشور مطرح خواهم کرد؛ صنفی که لااقل بر اساس عنوان، نه‌تنها بیشترین انتظار از آنها وجود دارد بلکه جا دارد برای سایر اصناف و گروه‌ها الگوسازی کنند.

پانویس

[1] شاهنامه، داستان جمشید، زمانی که «منی کرد آن شاه یزدان‌شناس / ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس» و نهایتا «به جمشید بر تیره‌گون گشت روز / همی کاست آن فرّ گیتی‌فروز».


همچنین ببینید:

جامعۀ توده‌وار؛ پروانه شو پروانه شو!

مستبدستیزیِ استبدادزا! (۱، ۲ و ۳)

چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟

جامعۀ مدنی؛ نقطۀ شروع یا خط پایان؟!

هم‌زیستی توده و استبداد!

آونگ نحس!


سایر یادداشت‌هایم را می‌توانید از طریق پیوند‌های زیر ببینید:

کانال تلگرام

وبلاگ

صفحه‌ام در اینستاگرام (فعّال نیست)

صفحه‌ام در ریسرچ‌گیت (مقاله‌های علمی)

مسعود پزشکیاناصلاح جامعهفرصتآزادیتاریخ
دکتری توسعه کشاورزی، فعّال فرهنگی اجتماعی، یادداشت‌نویس! کانال تلگرام: https://t.me/notesofvahidehsani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید