فیلم | آیا برای اهلی شدن، باید وحشی شد؟!

مقدّمه:

در این یادداشت، به صورت دلی و غیرحرفه‌ا‎ی، می‌خواهم در مورد فیلم کمدی ماجراجوییِ "شکار مردمان وحشی" یا "شکار انسان‌های سرگردان"، بنویسم. فیلمی سرراست، ساده و بی‌ادعا که به نظرم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و تماشایش بر هر فیلم‌باز بدون تعصّبی (تعصّب روی ژانر، کارگردان و یا بازیگر خاصّی) از اوجب واجبات است!

درباره‌‎ی فیلم: (بدون خطر اسپویل!)

نوجوان سرراهیِ ناآرام، خاطی، جامعه‌گریز و شاید دارای اختلال سلوک که دزدی می‌کند، به آتش می‌کشد و البته در میان این صفات ترسناک، عاشق موسیقی رپ و عاشق هایکو (اشعار کوتاه و چندکلمه‌ای ژاپنی) است، به خانواده‌ای متشکل از مرد و زنی میانسال و بدون فرزند تحویل داده می‌شود که در یکی از بکرترین و خلوت‌ترین نقاط نیوزیلند، زندگی می‌کنند.

نوجوان در بدو ورود چرخی در خانه‌ی آن مرد و زن می‌زند و با رفتاری که یعنی آن‌جا مورد پسندش واقع نشده است، یک‌راست سوار خودرویی می‌شود که او را برای تحویل دادن، آورده‌ بودند تا برگردد به همان‌جایی که از آن‌جا آمده است. امّا ماجراهای داخل فیلم جوری پیش می‌روند که پسر نوجوان ماندگار می‌شود و ابتدا به آن زن که عمّه صدایش می‌زند و پس از یک اتّفاق، به ناچار، به آن مرد به ظاهر خشن و اخمو که عمو صدایش می‌زند، دل‌بسته می‌شود.

پس از وقوع یک سلسله وقایع جالب و کمدی در فیلم، پسر و پیر مرد، مجبور می‌گردند مدّتی را در میان طبیعت و حیات وحش، زندگی کنند. این نوع زندگی، از این پسر نوجوان به ظاهر وحشی، یک آدم کاملاً اهلی و دوست‌داشتنی می‌سازد. می‌توان گفت، بی‌قراری‌ها و ناآرامی‌های مکرّری که برای او اتّفاق می‌‎افتند، او را بر سر قرار آورده و آرام می‌کنند.

یکی از شخصیت‌های فرعی فیلم که خیلی باهاش حال کردم!
یکی از شخصیت‌های فرعی فیلم که خیلی باهاش حال کردم!
چرا گاهی برای اهلی شدن، باید وحشی شد:

این که می‌گویم "وحشی" با معنای زشت و مذموم جاافتاده در کلام عامّه‌ی مردم، از زمین تا آسمان فاصله دارد. مثلاً وقتی اسم شاعر خوش‌قریحه‌ی خودمان "وحشی بافقی" را به کار می‌بریم به این معنی نیست که یک آدم چاقوکش و خلاف که اهل شهر بافق بوده، در میان قتل و غارت‌ها و جنایت‌هایش، محض تفنّن، شعرهایی آن‌چنان لطیف و دلنشین نیز می‌سروده است. خیر، این به ظاهر "وحشی"، از خیلی از انسان‌‎های به ظاهر "اهلی" زمانش، اهلی‌تر بوده نیز است.

"وحشی"، در حقیقت کسی است که خودش، تک و تنها و بدون امر و نهی کردن و تعلیم و تربیت هیچ‌گونه معلّم و یا استادی، درصدد تربیت خویش برآید.
این تربیت با تامّل و تفکّر در باب هستی و زندگی بی‌واسطه در دل هر کدام از مصادیق و مظاهر طبیعت، حاصل می‌‎گردد.
مشاهده‌ی این‌گونه انسان‌ها، خط بطلانی است بر تمام نظریه‌ها و تئوری‌های غالباً خشک و بدون انعطاف علوم آموزشی و تربیتی.

هیچ‌کدام از پیامبران تاریخ، به مدرسه نرفتند و معلّمی نیز نداشتند. هیچ پیامبری برای این‌که بتواند پیامبر شود، به مدرسه نرفته و تحت تعلیم فرد خاصّی قرار نگرفته است. اصلاً هیچ پیامبری، خودش با پای خودش، به استقبال پیامبری نرفته است. تمام پیامبران، دارای سامانه‌ی خودمراقبتی و خودتربیتی بودند. آن‌‎ها عاشقانه و با تمام وجود، دل به تربیت خویش دادند و چون تربیت یافتند، از طرف ربّ و مربّی عالم، ماموریت یافتند که مربّی همنوعان پرورش‌نایافته یا کمتر پرورش‌‎یافته‌‎ی مردمان زمانشان و مردمان تمام زمان‌ها باشند.

آری، می‌‎توان گفت که پیامبران و انسان‌‎های بزرگ و انسان‌ساز تاریخ، اگر وحشی نمی‌بودند و دل در گروی تربیت خویش نمی‌نهادند، هرگز این چنین اهلی و تسلیم نمی‌‎گشتند. اهلی‌ترین در برابر تمام مخلوقات عالم و تسلیم‌پذیرترین، در برابر خالق یکتای بی‌همتای جهان هستی.

افزون باد نسل وحشیانی ‎این‌چنین به غایت اهلی‌ و وحشیانی این‌‌چنین به غایت تسلیم‌.

در گوشه‌گوشه‌ی دنیا، بارها و بارها ثابت شده است که بی‌تردید، عالم هستی، طبیعت و حیات وحش و تامّل و تفکّر عمیق در خصوص آن‌‎ها، قادر هستند بهترین مربّیان برای پرورش کسانی باشند که انتخاب کرده‌اند خودشان از عهده‌ی پرورش خویش برآیند و کسانی که حاضر نیستند برای پرورش خود، تن به کلاس و مدرسه و حرف‌های دیکته‌شده‌ی هیچ معلّمی بدهند.
بیهوده نیست که حضرت محمّد (صلّی‌الله‌‎علیه‌وآله) در کوه نور و حضرت موسی (علیه‌السلام)، در کوه طور، به پیامبری مبعوث می‌‎شوند.
بیهوده نیست که سیدارتا گوتمای نپالی در زیر درخت انجیر معابد، بودا می‌شود و به روشنایی دست می‌‎یابد و شهاب‌الدین سهره‌وردی با سر به کوه و بیابان گذاشتن و نور خوردن، شیخ اشراق می‌‎گردد.

کسانی که به قول حافظ عزیز:

به مکتب نرفتند و خط ننوشتند، ولی به غمزه‌ای مسئله‌آموز صدها مدرّس شدند!

سه یادداشت پیشین:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%F0%9F%90%88%E2%80%8D%E2%AC%9B-%F0%9F%91%B6%F0%9F%8F%BB-%F0%9F%9A%BD%F0%9F%A7%9D%F0%9F%8F%BB%E2%80%8D%E2%99%80%EF%B8%8F-%F0%9F%91%A8%F0%9F%8F%BF%F0%9F%93%B1-mdbvymqmej5m
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%86%D9%8E%D9%BE%D9%8F%D8%B1%D8%B3-bqnkun7jgb1n
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%DB%8C-qroxn69a4tkk
اگر دوست داری بنویسی ولی نمی‌دونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایان‌نامه‌‌‌ی دست‌انداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشته‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسم‌ِ‌الله.
حسن ختام:
https://soundcloud.com/arash002/awktthni5kkp