Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

نَپُرس!

  • بی‌مقدّمه:

برای بار سوم است که به خاطر علاقه‌‎ای که به دکتر دینانی دارم، این مستند را تماشا می‌کنم:

https://www.aparat.com/v/H6ZaF/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87_%D8%A8%D8%A7_%D8%B7%D8%B9%D9%85_%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA

و مانند هر بار از خودم می‌پرسم که چرا دکتر دینانی دو بار این شعر زیبا را، آن هم آن‌قدر با عشق و علاقه، می‌خواند:

دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل

ولی به جای ذکر نام شاعر، فقط می‌گوید: «یکی از شعرای معاصر!»

وقتی هم که فرد مستندساز، در مقام همراه و پرسنده‌ی سوالات داخل مستند، از او می‌پرسد که استاد این شعر از کیست؟ ایشان در حالی‌‎که بر روی مُبل داخل لابی هتل نشسته و جواب سوال را به خوبی می‌د‎اند، دست چپش را بالا می‌برد و با یکی از همان لبخندهای خاص خودش، می‌گوید: «نَپُرس!»

  • یک بیت شعر زیبایی که ایشان می‌خ‎وانند، از غزل زیر که برای مرحوم رهی معیّری است، انتخاب شده است:
همچو نی می‌نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفان‌زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلندآوازه‌ایم
نامور شد هرکه شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواری‌های دل
  • این غزل، جزو غزل‌‎هایی است که مانند خیلی از غزل‌های مرحوم رهی معیّری، مورد توجّه خوانندگان نیز قرار گرفته است:
https://www.aparat.com/v/FRX6v/%D9%87%D9%85%DA%86%D9%88_%D9%86%DB%8C_%D9%85%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D9%84%D9%85_%D8%A7%D8%B2_%D8%B3%D9%88%D8%AF%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D9%84_-_%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86_%D8%B4%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86
  • چه عاملی باعث می‌شود که یک فیلسوف که به صداقت و رُک‌گویی، شهره‌ی شهر است از به زبان آوردن نام یک شاعر عاشق‌پ‎یشه و شکست‎ عشقی خورده چون «رهی معیّری»، پروا کند؟ این خودسانسوری برای چیست؟ آیا ایشان آوردن نام "رهی" را دون شان دانشگاهی خویش می‌داند؟ آیا می‌هراسد که با آوردن نام فردی چون "رهی"، برای او حرف در بیاورند که بَه بَه! چشممان روشن، جناب فیلسوف می‌رود غزل‌های مغازله‌آمیز و عاشقانه‌ای که "رهی" با الهام از معشوقه‌ی به سامان نشده‌اش، یعنی "مریم فیروز"، سروده است را می‌خواند؟ حالا مگر وقتی اسم شاعر را نیاورد، کسی نمی‌تو‎اند بفهمد که شعر از آن کیست؟ بالاخره که معلوم می‌شود. نمی‌شود؟ پس:
جناب فیلسوف دوست د‎اشتنی که از تمام سوالات و پرسش‌هایی که در لحظه‌‎لحظه‌ی این مستند، مطرح می‌شوند، استقبال می‌کنی، چرا وقتی به این پُرسش می‌رسی، باید این‎ جواب عجیب و دور از شان یک فیلسوف گفت‌وگو را به زبان بیاوری: «نَپُرس!»
یادداشت شاید مرتبط:
https://virgool.io/Wisdom/%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D9%88%D9%85%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-eyeqaoiccwsg
دو یادداشت پیشین:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%DB%8C-qroxn69a4tkk
https://virgool.io/Teshnegane-ketab/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-kkgkjpp0zomk
اگر دوست داری بنویسی ولی نمی‌دونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایان‌نامه‌‌‌ی دست‌انداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشته‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسم‌ِ‌الله.
حُسن ختام:
https://www.aparat.com/v/Def3G
شعرفلسفهفرهنگحال خوبتو با من تقسیم کن
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید