صفحه‌ی فروغ فرخزاد را کسی هک نکرده بود!

مقدمه:

گاهی یک یادداشت یا یک کتابی که مدت‌ها پیش خوانده‌‎ای در جایی می‎‌توانند به داد تو برسند، در این که بتوانی منظور خودت را درباره‌‎ی یک موضوع خاص بهتر جا بیندازی.

این یادداشت که غالب آن بازنشر است را به نوعی می‎‌توان ادامه‌‎ای بر یادداشت «کدام الدنگی صفحه‌ی دست‌‎انداز را هک کرد؟! ?» به حساب آورد.

دست‌‎انداز خود پیشاپیش می‌‎داند که در برابر بزرگان شعر و ادب فارسی ایران یا سرزمین آزادگان فروتن، ذرّه‎‌ی غبار داخل چشم آن‎ها هم به حساب نمی‎‌آید. امّا این فرع ماجرا است. فرع را بگذارید و اصل را بچسبید که بیشتر به دردتان می‌‎خورد. اصل آن است که کلمات شما به مرور زمان و همراه با تغییر در شخصیّت شما، دچار دگرگونی می‎‌شوند. شما در بیست سالگی از کلماتی استفاده خواهید کرد که در پانزده سالگی از آن‎ها استفاده نمی‌‎کردید. در سی سالگی از کلماتی استقاده خواهید کرد که در بیست سالگی از آن‎ها استفاده نمی‎‌کردید. و این امری عادّی است. چرا که شما انسانی زنده هستید که در میان زندگان زندگی می‎‌کنید و انسان زنده بایستی تغییر کند. بگذریم که حتی انسان مُرده نیز دچار تغییر می‎‌شود. ولی در این یادداشت، فعلاً کاری به تغییر مردگان نداریم.

کتابی به نام"کسی که مثل هیچ‎کس نیست" وجود دارد که مقالات خوبی درباره‎‌ی مرحومه فروغ فرخزاد در آن جمع‌‎آوری شده ست. دو تا از بهترین این مقالات به نظرم پژوهش‎‌هایی بودند که به دگردیسی در زبان و اندیشه‌‎ی فروغ می‎‌پرداختند.
  • این پژوهش‌‎های جالب و خواندنی را برای شما بازنشر می‌‎کنم. امیدوارم که به حال و قال شما مفید واقع شود:
مقاله‎‌‌ی اول: فروغ و دگردیسی زبان و اندیشه؛ به قلم روح‌‎انگیز کراچی:

در جهان کنونی که پدیده‌ها ارتباطی نزدیک دارند، مطالعه‌ی رفتارهای ذهنی انسان، روان‌شناسانِ زبان را به این نتیجه رساند که زبان و اندیشه، نمود خارجی رفتارهایِ ذهنیِ انسان‌اند و رابطه‌ای بسیار نزدیک و پیچیده، ذهن و زبان را به هم می‌پیوندد، رابطه‌ی دوجانبه‌ی جدایی‌ناپذیری که بین زبان و ذهن وجود دارد، هر دو عامل را در تکامل یکدیگر، به یک اندازه مؤثر می‌داند. دستگاه عصبی انسان که زبان، تفکر و استدلال از کارکردهای آن است، در مراحل تکامل، داده‌های حسی و مناسباتِ درونی را با مناسباتِ بیرونی درهم می‌آمیزد و دانسته‌های سطحی و احساس‌های ابتدایی، به دانشی ژرف و اندیشه‌ای انتزاعی می‌رسند. اگرچه زبان شناسان، این موضوع را درنیافته‌اند که چگونه هوش و ذهن، از زبان به عنوان ابزاری جهت بیان احساس و اندیشه استفاده می‌کند، اما به رابطه‌ی نزدیک زبان و ذهن پی‌بردداند و دریافته‌اند که کاربرد زبان با کیفیت ذهن انسان در ارتباط است و به عبارتی زبان، بازتاب ذهن است (محمدرضا باطنی ۱۳۶۹: ص ۱۱۰ و ۱۱۷).

فعالیت‌های ذهن و تفکر با زبان به مرحله‌ی تکامل می‌رسد، تكامل زبان از مرحله‌ای که زبان به عنوان ابزاری جهت بیان حالت‌های عاطفی به کار می‌رود، آغاز می‌شود و به مرحله پیشرفته‌تری می‌رسد که زبان برای بیان اندیشه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

عامل اصلی تحوّل ذهنی و زبانی، دانشی است که انسان از طریق پیوند داده‌ها و جهان عینی خود با واقعیت‌ها، به وجود می‌آورد و با دانش و ذهنیت خلاق، در زبان آن را بروز می‌دهد. گفتارِ هدفمند و پیشرفته‌ی انسان و هم نوشتار او، نشان‌دهنده‌ی سطح معینی از رشد اندیشگی اوست. بیشتر روان‌شناسان به تکامل زبان و پیوند منطقی بین زبان و تفكر اعتقاد دارند و تأثیر عواملی چون ذهن، شخصیت، محیط، ارزش‌های فرهنگی و جنسیت را در رشد زبان مؤثر می‌دانند.

در این‌باره که، آیا جنسیت بر زبان و اندیشه تأثیرگذار است، می‌توان به تحقیقات دایان هيلز (دایان هيلز ۱۳۷۸: ص ۵۰ - ۵۱) اشاره کرد که ریشه‌ی بسیاری از تفاوت‌های جنسیتی را به مغز ارتباط می‌دهد. او می‌نویسد: "مغز زن مانند جسم او ۱۰ تا ۱۵ درصد کوچک‌تر از مغز مرد است، با وجود این در مناطقی از مغز زنان که مختص ادراكات پیشرفته‌ مثل زبان است، احتمالاً تعداد بیشتری نرون عصبی به صورت فشرده وجود دارد." براساس یافته‌های جدید، مهمترین تفاوت‌های مغز زن و مرد چنین است که:

١. زنان سطح بیشتری از مغز خود را به کار می‌گیرند.

٢. مغز زنان شديدتر به احساسات پاسخ می‌دهد.

٣. زنان در استفاده از کلمات تواناترند، مهارت کلامی بیشتری دارند، چون از دو نیم‌کره‌ی مغز استفاده می‌کنند.

۴. زنان بهتر از مردان جهت‌یابی می‌کنند.

۵. حافظه‌ی زنان قوی‌تر است.

۶. مغز زنان دیرتر پیر می‌شود.

با چنین دستاوردهای علمی که منجر به شناخت تفاوت‌های زیست‌شناختی جنسیت می‌شود، ساختار زبان و اندیشه را می‌توان به درستی بررسی کرد. با این دید که شناخت زبان و ذهن، ما را به درک ماهیت وجودی شاعر می‌رساند، به چند ویژگی نخستین و آخرین اشعار فروغ به قصد بررسی روند دگرگونی زبان و اندیشه‌ی شاعر، اشاره می‌شود.

یکی از ویژگی‌های زبان فروغ، جنس‌گرایی در زبان و کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات جنسیتی است که به نوعی به جنسیت او مربوط می‌شد (هم‌آغوشی، بوسه، حس خواستن، بستر، هوس، شهوت، آغوش، پستان) که گویی در کاربرد آن‌ها عمد داشت و یا از سوی دیگر بازتابی از بینش جنس‌گرایانه‌ی او بود که با ارزش‌های فرهنگی ما متناسب نبود و به گونه‌ای ستيزِ شاعر را با فرهنگی نشان می‌داد که در کاربرد واژه‌ها نیز محدودیت جنسی را اعمال می‌کند و در کل ستیز با ساختار نظامی مردسالارانه بود. این‌گونه واژه‌ها و اصطلاحات و حتی درونمایه‌های جنسیتی در مجموعه‌ی "اسیر" بیشتر است.

با رشد اندیشه‌گرایی شاعر، تمایل به دوگانه‌گرایی جنسیتی در او کمرنگ شد و او به دنیای گسترده‌ی انسان بدون جنسیت اعتقاد پیدا کرد و در صورت طرح اجباری موضوعی که به نوعی به جنسیت مربوط می‌شد، در یکی از آخرین سروده‌هایش، احساس چندش‌آور خود را، بی‌پروا، به مسائل جنسی چنین بیان کرد و بی‌توجه به ارزش‌های فرهنگی که زن را از نزدیک شدن به چنین موضوع‌ها و واژه‌هایی برحذر می‌کند با کلامی عریان از موضوعی ممنوع گفت:

مرا به زوز‌ه‌ی دراز توحش در عضو جنسی حیوان چه کار

مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چه کار

فروغ در سفر ۱۴ ساله‌ی هنری خود از سه مرحله مشخص گذر کرد.

ویژگی نخستین مرحله: از فرایند دگرگونی بینش شاعرانه‌ی او، زبانی سرشار از عناصر زنانه، دیدی رمانتیک همراه با ستیز علیه سنت‌ها بود؛

مرحله‌ی دوم: اعتراض عليه ارزش‌های فرهنگی که او را محدود می‌کرد، با زبان خاص خود و در جستجوی یافتن هویت.

مرحله سوم: مرحله‌ی تكامل و کشف دنیای درون خود بود، با زبانی فراجنسیتی و دیدی جهانی و وسیع و درجه‌ای از فردیت و استقلال، با طی این مراحل به لحاظ زبان، درونمایه و روان، نوعی دگردیسی در فروغِ شاعر و شعر او ایجاد شد.

تكامل ذهنی - زبانی و گذار از مرحله‌ی ابتدایی تا پیشرفته، چون در آثار ادبی قابل دستیابی است، با بررسی دایره‌ی واژگانی اشعار، به استفاده‌ی ابزاری از زبان و یا کاربرد زبان غیر متعارف و به طور کلی، شناخت زبان، ذهنيت، نگرش و دید شاعر می‌توان دست یافت. بدین منظور، آخرین مجموعه شعر فروغ "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" که شامل ۶ شعر است، در حوزه‌ی محسوسات، احوالات، طبیعت و حوزه عناصر زنانه با ۶ شعر از نخستین مجموعه شعر او، اسير مقایسه شد تا تحوّل ذهن و زبان، تفاوت دید، روحیات زنانه و جهان او را در آغاز و در پایان شاعری بتوان بیشتر شناخت.

تفاوت: با دگرگونی جهان شاعر، اشیاء نیز متفاوت شده‌اند.
در مرحله‌ی نخست؛ کاربرد مفاهیم و وجود ذهنی اشیاء، بیشتر است.
در مرحله‌ی دوم شاعری؛ جایگزینی آن‌ها با اشیاء و محسوساتی که وجود و اثر آن‌ها را می‌‌توان حس کرد.
تفاوت:
مرحله‌ی اول؛ استفاده از خاصیت عناصر طبیعت برای تشبیه (شب تنهایی، نسيم نفس، آسمان روشن چشمان)
مرحله‌ی دوم؛ کاربرد عناصر طبیعت در شکل و خاصیت اصلی خود (زمان گذشت، درخت خیس، فصل سرد)
تفاوت:
مرحله‌ی اول؛ واژه‌ها نشان‌دهنده‌ی حس جوانی، نشاط، دلدادگی و توجه به جنسیت است.
مرحله‌ی دوم؛ واژه‌ها‌ی تنهایی، بی‌اعتمادی و توجه به مرگ را القا می‌کنند.
تفاوت:
مرحله‌ی اول؛ بیان احساسات و حالت‌های عاطفی زنانه بیش از واژه‌هایی است که به جنبش مؤنث ارتباط دارد. مرحله‌ی دوم؛ کاربرد واژدهایی که اختصاص به زن دارد، بیشتر از آثار آغازین است.

با توجه به این‌که، زبان فارسی از نظر ساختاری، جنس‌گرا نیست و از نظر ارزش‌های فرهنگی، جنس گراست (حسین باقر زاده ۱۳۷۴: ص ۱۰۶ - ۱۱۸)، اصطلاحات و واژه‌هایی در فرهنگ و ذهنیت ایرانی وجود دارد که کاربرد آن توسط زن خوشایند و پسندیده نیست، اما فروغ این چهارچوب را هم شکست و ارزش‌های فرهنگی جنس‌گرایانه زبان فارسی را نادیده گرفت و داغ بوسه بر لب‌های تشنه و شهوت و هوس را به تصویر کشید که در زبان زنان شاعر بی‌سابقه بود. از مقایسه‌ی واژگانی هر دو اثر، به چند تفاوت زبانی از نظر دستوری نیز می توان اشاره کرد.

۱. کاربرد بیشتر اسم معنی در اسیر مانند هوس، مستی، بوسه، حسرت، اندوه، استفاده‌ی بیشتر از اسم ذات در ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد مانند پنجره، آینه، باغچه، زن، ساعت.

٢. استفاده‌ی مکرر از ترکیب‌های وصفی و اضافی در اسیر مانند دام‌های روشن چشم، دیدگان گمشده، درد ساکت زیبایی، شعله‌های سرکش بازیگر، آسمان روشن چشمانش که در ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد به طور محسوسی کاهش یافته است.

٣. کاربرد انواع صفت در "اسیر"

در نخستین آثار فروغ، واژه‌ها به عنوان ابزار شعر در سطح حرکت می‌کنند و احساس‌ها و هیجان‌های شاعر را به تصویر می‌کشند. نوع دیدن و تصویر کردن، در سطح عادت است و واژه‌ها که سازنده‌ی تصاويرند، به همان صورت معمولی و حالت گفتاری خود نقش دارند، در این‌گونه موارد، حقیقت اشیاء کشف نمی‌شود و عناصر نادیدنی تصویر نمی‌شوند. فروغ در ابتدای سرودن، از واژه‌ به عنوان وسیله‌ی ارتباط و برای بیان حالت‌های عاطفی خود استفاده کرد. در مرحله‌ی بعد با تصرّف در رابطه‌ی غیر معمول واژه‌ها و نشانه‌ها و توان‌های زبانی، نگاهش به تصوير و اندیشه‌ای عمیق بدل شد و ساختار روان او به صورت نظام زبانی شکل گرفت، و در شعر که جلوه‌ای از جهان او بود، لایه‌های ژرف روان خود و هستی خویش را به نمایش درآورد و رها از وابستگی جنسیتی، اندیشه و زبان مستقل خود را در آثارش نشان داد.

در بررسی بیانی و سبکی شعر فروغ و تمایز دو مرحله‌ی شعری او، به دو ویژگی Animism یا جاندار انگاری و Personification یا تشخيص، در آخرین اشعار او می‌توان اشاره کرد که در اشعار نخستین او به ندرت دیده می‌شود.

اصلی‌ترین تفاوت نخستین و آخرین اشعار فروغ، دگرگونی کلی درونمایه حسی در نخستین آثارش، عشق، دلدادگی، هوس، گناه و هم‌آغوشی است و در آخرين آثارش تشویش، ترس، دلتنگی، مرگ، تاریکی، زوال و بیهودگی است که لایه نهفته و درونی ذهن شاعر و در انتها، دگرگونی اندیشه او را می‌نمایاند. کاربرد واژگان متفاوت در دو مرحله‌ی شعری، بازگو کننده‌ی جهان دگرگون شده و رابطه‌ی اندیشه و زبان شاعرانه‌ی زنی است که چشم مخاطب‌اش را به عرصه گسترده‌تری از ماهیت وجودی خود باز کرد و میدان دید او را تغییر داد و به طور کلی نگاه، به شعر زنان را دگرگون کرد.

شاعری که حتی تسلط قواعد زبانی را نپذیرفت، همان‌گونه بی‌پروا، که رفتارهای حرکتی و ذهنی از او انتظار می‌رفت و نمود آن به صورت عاشقی، جدایی و بیان موضوع‌های ممنوعه بود، در زبان به صورت کاربرد واژگان و زبانی غیر متعارف، خود را نشان داد و با این‌که از همان واژگان معمولی استفاده کرد، معنایی متفاوت و دیگرگونه از آن‌ها گرفت. زبان و تصویر و ابهام معنایی که فروغ در آخرین اشعار خود آفرید، نوعی نوآوری در زبان و معنای شعر و انحراف از منطق متعارف بود. آفریننده‌ای که دیگرگونه دید و زبان و واژه را دیگرگونه به کاربرد.

چرا توقف کنم..؟ /راه از میان مویرگ‌های حیات می‌گذرد /کیفیت محیط کشتی زهدان ماه /سلول‌های فاسد را خواهد کشت /او در فضای شیمیایی بعد از طلوع /تنها صداست /صدا که جذب ذره‌های زمان خواهد شد /چرا توقف کنم.../ (ایمان بیاوریم.ص۷۷)

جمع‌بندی:
زبان و اندیشه رابطه‌ای متقابل و تکمیل کننده دارند و عواملی چون ذهن، شخصیت، محيط، ارزش‌های فرهنگی و جنسیت بر آن‌ها تأثیرگذار است. برای شناخت زبان و اندیشه در شعر فروغ فرخزاد با بررسی واژگان نخستین اشعار و آخرین اشعار او به این نتیجه رسیدیم که؛
مقاله‌‎ی دوم: فروغ فرخزاد؛ به قلم حورا یاوری:

فضای شعر فروغ فرخزاد، در نخستین دوره شعرسرایی‎‌اش، این چنین فضایی است. هم آکنده است از کششی چاره‎‌ناپذیر به سوی گناه، و هم آیینه‎‌ای است که فضای آن را چهره‌‎ی دژم و سگرمه‎‌های درهم یک داور درونی کدر کرده است. گذشته از ساختار زبانی شعر فروغ در این سال‎ها، که از گوشه و کنار آن، ناله یک گناهكار لرزان از خشم خدا و بیمناک از آتش دوزخ به گوش می‎‌رسد، باید به شعرها و قطعه‌‎هایی اشاره کرد که فروغ از کتاب‎‌های مذهبی و شاعرانی چون حافظ، خیام و گوته و میلتون برمی‌‎گیرد و به سرآغاز نخستین دفترهای شعرش می‎‌افزاید.

میان لایه‎‌های زیرین معنایی این شعرها و قطعه‌‎های افزوده و بسیاری از شعرهای فروغ در این دوره، که از گناه و دوزخ و رسوایی می‎‌گویند و به برخی از آنها اشاره‌‎ای خواهیم کرد، نزدیکی و پیوندی ژرف هست. در جهان زبانی این دوره از شعرسرایی فروغ، واژه و رویداد عشق در زنجیره به هم پیوسته‌‎ای از لایه‎‌ها و بارهای معنایی از سویی به هوس و گناه و از سویی دیگر به گور و مرگ و زندان پیوند می‎‌خورد. محمد حقوقی درباره‎‌ی واژه‌های بسامدی نخستین دوره شعرسرایی فرخزاد چنین می‎‌نویسد:

«شعرهای فروغ در سه دیوان نخستین...، که تموّج و تلاطم احساسات زنی یگانه، منفرد، و متعرض در آن غلبه دارد، متضمن چهارده واژه‌ی بسامدی است که در حقیقت کلمات کلیدی شعر اوست.»

دومین دوره‌ی شعرگویی فرخزاد، در سال ۱۳۴۲ با انتشار مجموعه تولدی دیگر آغاز می‎‌شود و با انتشار مجموعه‌ی ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، در سال ۱۳۴۶ به پایان می‏‎‌رسد. جهان شعر فروغ فرخزاد در این دو مجموعه، همچنان که بسیاری از پژوهندگان اشاره کرده‌‎اند، چه از نظر زبان و فرم و چه از نظر محتوا جهان تازه‌‎ای است. فرخزاد در این دو مجموعه از دوبیتی پیوسته که سبک نخستین دوره شعرسرایی او را مشخص می‎‌کند فاصله می‎‌گیرد. زبان شعر او به زبان گفتار که زنده‌‎ترین و نزدیک‌‎ترین زبان به زندگی است، نزدیک‎‌تر می‎‌شود. واژه‌‎هایی که پیش از این از شعر او رانده می‌‎شدند به فضای شعرش گام می‎‌گذارند و شعری می‎‌شوند. در تن این واژه‌‎ها که هاله‎‌کگی معنایی و توان رسانشی تازه‌‎ای پذیرفته‎‌اند، زندگی تازه‌‎ای آغاز می‎‌شود. محمد حقوقی برای نشان دادن دگرشدگی‎‌های ذهنی و زبانی فرخزاد واژه‎‌های بسامدی این دوره از شعرسرایی او را با واژه‎‌های بسامدی دوره‎‌ی نخستین برابر می‎‌نهد و به نو شدن جهان زبانی او چنین اشاره می‎‌کند. اما این کلمات در دوره‌‎ی دوم شعرسرایی فرخزاد... یا به کلی حالت بسامدی خود را از دست می‎‌دهند و جا به واژه‎‌های دیگر می‎‌سپارند و یا از درجات پایین‌تر به پلّه‎‌های بالاتر فراتر می‌روند.

عکاسی از بازسازی صحنه‎‌ی تصادف فروغ فرخزاد: آزاده اخلاقی
عکاسی از بازسازی صحنه‎‌ی تصادف فروغ فرخزاد: آزاده اخلاقی
یادداشت مرتبط:

بنویس: حتی اگر شده در حاشیه‌ی یک کاغذ پاره‎!

چهار یادداشت پیشین:

سه‎‌شنبه: دکتر جان شما قسم خوردید!

دوشنبه: باتری تمام ساعت‌ها را در بیاورید! ⏰ ⏹️

یک‎شنبه: کدام الدنگی صفحه‌ی دست‌‎انداز را هک کرد؟! ?

شنبه: چالش هفته: (چالش هشتم: قصّه ?‍?‍?‍? + دو موضوع پیشنهادی)

اگر وقت دارید: به نوشته‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، در صورت صلاحدید آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسم‌ِ‌الله.
حُسن ختام:
https://www.aparat.com/v/WHtRI
عنوان یادداشتی که به شرط حیات و دور ماندن از ممات، بامداد فردا منتشر خواهم کرد:

اگر ما داستان خودمان را ننویسیم، دیگران خواهند نوشت!