Zahra Sadat گه جور میشود خود آن بیمقدمه / گه با دو صد مقدمه ناجور میشود گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست / گاهی تمام شهر گدای تو میشوند پستهای Zahra Sadat در انتشارات پناهگاه نویسندگان سایر پستها در ویرگول Zahra Sadat در پناهگاه نویسندگان ۱ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه پروانهها بال میزنند دستش را روی شکمش گذاشت. دیگر درد نداشت. پروانهها آرام گرفته بودند. Zahra Sadat در پناهگاه نویسندگان ۳ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه طرح یک پرسش: فلسفه به چه کار ما میآید؟ ما هیچ کدام فیلسوف حرفهای نیستیم اما همهمان به مسائل فلسفی فکر میکن...
Zahra Sadat در پناهگاه نویسندگان ۱ ماه پیش - خواندن ۶ دقیقه پروانهها بال میزنند دستش را روی شکمش گذاشت. دیگر درد نداشت. پروانهها آرام گرفته بودند.
Zahra Sadat در پناهگاه نویسندگان ۳ ماه پیش - خواندن ۳ دقیقه طرح یک پرسش: فلسفه به چه کار ما میآید؟ ما هیچ کدام فیلسوف حرفهای نیستیم اما همهمان به مسائل فلسفی فکر میکن...