ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
درباره دو سریال کمدی مهم «بری» و «تد لاسو»
۱. قاتل به صحنه جرم بازمیگردد
فرض کنید یک قاتل حرفهای شیفته بازیگری شود و سر همین دوگانگی زندگیاش به نابودی بکشد. این سوژه «بری»، کمدی سیاه محبوب اچبیاو است. مردم تازه داشتند «دِرامدی» را بهعنوان یک ژانر مستقل و پدیده مهم میپذیرفتند که حالا نوبت رسیده به «تراژیکامدی»ها که مرز میان کمدی و تراژدی در آنها به سادگی قابل تشخیص نیست، درست مثل همین «بری» که دقیقا نمیدانید کجا باید بخندید و کجا باید از فضای تیره و تارش وحشت کنید.
برای اینکه کشت و کشتارها، در عین جفتگ بودن موقعیت روایی، طبیعی از آب در بیاید، سازندگان سریال ساعتها نشستهاند پای ویدئوهای مربوط به قتلها و یورشهای واقعی و سعی کردهاند تا به جای فضای استیلیزه و معمول فیلمها، جنبههای کر و کثیف و احتمالا دردسرهای آدمکشی را به نمایش بگذارند.
فکر میکنید زندگی خلافکارهای گندهبَک و خشن و بازیگرهای آماتور خیالاتی با هم چه نقطه اشتراکی دارند؟ هر دو گروه میخواهند در دنیایی خودشان را جا بیاندازند که کسی راهشان نمیدهد. شخصیت بری هم وسط این ماجرا گیر میافتد؛ هم میخواهد از گذشته و واقعیت خودش فرار کند و هم باید برای رسیدن به رویای تازهای که به سرش افتاده جان بکند.
اینجاست که به سختی میتوانید مرز میان تراژدی و کمدی را تشخیص دهید و در عین حال از تماشای سریال دست بردارید، سریالی که یکی از سطح بالاترین کمدیهای چند سال اخیر است و به همان اندازه که به موقعیتهای ابزوردش میخندید، برای تنهایی آدمهایش غصه میخورید.
اما کار از فصل سوم به دستانداز افتاد چون شخصیت اصلی از ایده اولیه داستان فراتر رفت و به نظر میرسید که سازندگان سریال برای پیش بردن داستان و رسیدن به موقعیتهای جذاب مجبور شدهاند که مسیر قصه و سیر پرداخت شخصیتها را دستکاری کنند. در نتیجه قصه بیش از قبل روی اتفاقات سوار شد و برای توجیه باید مدام برگی تازه را از ناکجا بیرون میکشیدند. در فصل چهارم این قضیه ادامه پیدا کرده و عمق و سیاهی داستان تحمیلی به نظر میرسد. دور از ذهن نیست اگر بگوییم که چگونه به سرانجام رساندن داستان در اتاق نویسندگان حکم چالشی اساسی را داشته و احتمالا خیلیها را هم راضی نکرده است.
۲. مربی برگزیده سال
«تد لاسو» ایدهای بامزه و قدیمی دارد؛ آدمی که ندانسته انتخاب شده تا یک فاجعه را رقم بزند، چنان به کارش باور و علاقه پیدا میکند که جلوی فاجعه را میگیرد. مدیر جدید یک باشگاه مشهور انگلیسی برای اینکه عمدا تیمش را نابود کند، مربی را میاندازد بیرون و یک مربی درجه دوی فوتبال آمریکایی را به تیم میآورد که هیچ چیزی از فوتبال (ساکر) نمیداند. مربی، همان تد لاسوی بیچاره، اعتقاد دارد که انسانیت از نتیجه مهمتر است و به هر طریقی که شده، جان میکَنَد تا وضع تیم را بهتر کند و روی اطرافیانش تاثیر بگذارد.
برخلاف بینندگان آمریکایی که خیلی از سریال خوششان آمده، اگر به صورت جدی و پیگیر فوتبال روز دنیا را پیگیری میکنید، احتمالا توی ذوقتان میخورد. درک سازندگان «تد لاسو» از فوتبال تقریبا در حد و اندازههای «فوتبالیستها» و سریال پر از گاف است. عیب و ایرادهای فوتبالی به کنار، میشود با پذیرفتن قراردادهای نمایشی و باسمهای قصه را دنبال کرد.
«تد لاسو» درباره مربی ساده و مهربانی است که با خواندن کتابهای «دامیز» میخواهد تیمداری کند و بیش از هر چیز به قلب پاک و عقل سلیم اتکا دارد؛ درست مثل فیلمهای فرانک کاپرا که یک آدم صافوساده ناشی حتی میتوانست در عرصه سیاست هم موفق باشد. متاسفانه تجربه زیستی نشان میدهد که دنیا در مقایسه با فیلمهای کاپرا جایی است به مراتب ناامن و بیرحمتر و برای اداره کردن یک تیم و بُردن، به چیزی بیشتر از ایمان، اراده و انگیزه نیاز داریم.
ولی به هر حال همین حس انسانی به اندازهای در دنیای امروز کمیاب است که باعث شد تا «تد لاسو» سه فصل ادامه پیدا کند. سازندگان سریال هم رفته رفته ترجیح دادند تا روی نقطه قوت کار خود تکیه کنند و درگیر نمایش دقیق و پیچیده از مناسبات فوتبال نشوند. نتیجه اینکه در فصل پایانی هم این روند ادامه پیدا کرده. اگر تد لاسو را به جای مربی فوتبال بهعنوان نمونهای از یک انسان سالم در نظر بگیرید، تماشای فصل سوم هم راضیتان میکند، گرچه نباید انتظار بداعت و خلاقیت ویژهای را داشته باشید.
همچنین بخوانید:
روایتهای تلویزیونی از پشت صحنه استارتاپها + معرفی ۸ سریال درباره استارتاپها
روایتهای سینمایی از ظهور و سقوط غولهای دنیای تجارت + ۹ روایت
درسهای یک سریال نسبتا عامهپسند
دربارهی سورئالیسم یا همان سورئالیسم چیست؟!
بخوانید: ۴۶ داستایوفسکی نوشته؛ بریدههایی از بهترین کتابهای نویسندهی جنایات و مکافات
مطلبی دیگر از این انتشارات
ذهن وجود ندارد
مطلبی دیگر از این انتشارات
«بلند مدت گرايی» چيست و چرا ميلياردرها شيفتهاش شدهاند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
با مثلث موفقیت در تولید محتوا آشنا شوید: ویراستاری، رسانه و بازاریابی