ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
ما مطلقهها و این ورشکستههای سیاسی!
زمانی یک مقام عالی جمهوری اسلامی (سید محمد خاتمی) گفت که هنر نظام باید در این باشد که: مخالف را به منتقد و منتقد را به مدافع تبدیل کند. (نقل به مضمون)
در عوض مدافع را به منتقد و منتقد را به مخالف تبدیل کردند. من مدافعی بودم که منتقد شدم و منتقدی بودم که مخالف شد...
حتی اگر فعالیت من در همین شبکهی اجتماعی را در دو سال اخیر روی یک تایملاین بیاورید این تغییر و تحول به خوبی مشخص میشود.
تا دو سال و یا حتی ۱ سال پیش معتقد بودم که این سیستم همچنان محسناتی دارد و آنانی که از این سیستم دفاع میکنند اگر نه در کلیتِ دفاعشان که حداقل در جزئیاتی از این سنگ به سینه زدن صاحب حق هستند.
اکنون اما میشنویم که یکی از مجریان شبکهی تلویزیونی من و تو میگوید افرادی که از این سیستم دفاع میکنند «بیشرف» هستند. من البته کار جسارت را به اینجا نمیرسانم، چه شرف مفهومی کلیتر از این حرفهاست. به فرد مربوط است و نه به کشور. شاید یکی از همین ارزشیها اگر گرسنه بمانید به شما غذایی دهد و یا در مقابل زورگیری از شما حمایت کند. اما... با این وجود من این افراد را مضر میدانم. اکنون فقط با لجبازی، تعصب، یا برای جلوگیری از سرخوردگی و آرمان مُردگی و از روی جهلِ مرکب میتوان از این سیستم دفاع کرد.
و من و امثال من مجبوریم که از این سیستم طلاق بگیریم! طلاقی عاطفی که به طلاقی رسمی تبدیل شد! حتما شما هم در خانوادهتان نزدیکان و عزیزانی دارید که با وجود عزیز بودن و نزدیک بودن، ایرادات فاحش و بعضا غیرقابل تحملی دارند. گاه این افراد در زمرهی نزدیکترین افراد از جمله پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و همسر هستند.
شما در ابتدا این ایرادها را از بیخوبن انکار میکنید. بعد به صورت ضمنی و خفیف شده آنها را میپذیرید. بعد این ایرادات را میپذیرید ولی آنها را توجیه میکنید که مثلا: «ببین اون کودکی سختی داشته و اگر تو هم جای اون بودی... پس لطفا درکش کن!» و نهایتا وقتی صابون آن فرد به شکل سفتی به تنتان خورد، یک آن و در لحظهای شهودی و معترفانه و صادقانه و منصفانه، همچون آن آنی که به یوریکا دست داد میگویید: «یافتم یافتم! واقعا عجب مادر بیخودی دارم!»
این اتفاقی است که بین ما و جمهوری اسلامی رخ داد.
شما این را میپذیرید و اگرچه تلخ است اما یک پایان تلخ بهتر از تلخی بیپایان است. بله ما طلاق گرفتیم. از این سیستم ورشکسته طلاق گرفتیم.
حتما بخوانید:
همچنین بخوانید:
رسوایی مقام دولتی و قافلهای که تا به حشر لنگ است!
از کجا بدانیم آدم نفهمی هستیم یا نه؟!
دربارهی هنری کیسینجر: هنرِ مذاکره از مردی برای تمام فصول
فردا هم به اندازه امروز تنبل خواهی بود!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیش به سوی متاورس: چه کسانی همراهی میکنند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیجیتالمارکتینگ چیست و چه اصولی دارد؟ (همراه با مثالهای عملی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
۲۰ راز زندگی طولانی و شاد ژاپنیها!