لایکهای پست
تمام شد امسال
تعداد کل لایک ها: ۲۴
نوشته های کم جان او خیلی زود در ذهن ناپدید میشدند؛ گویی هرگز وجود نداشته اند.
در نظرش اگر یک روی زندگی زشت میشد،روی دیگری بود که بشود به آن پناه برد.
یک نویسنده ی ناقابل که مینوشت:)
مراقب خودت باش :)
باید از هر خیال،امیدی جُست _ هر امیدی خیالی بود نخست:)!
من الهه گلکار عاشق ریاضی و ادبیات و نوشتن و خواندن رمان و مقالات هستم آرزویم این است که روزی مرزبندی ذهنی بین انسانها برداشته شود و همه علاوه بر عشق ملی وفرهنگ وباورشون عاشق هم و دوستار هم باشیم
« این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمرم را حرام دیدارش کردم؟ »
بوی غم میداد چشمانش...
جایی که امید وجود ندارد، باید آن را به وجود آورد.
همیشه دانشجو
متولد ۸۶ تبریز
نویسنده رمانهای دو امپراطور و یک ملکه،
سلیله سودازده
افول خور
کباد
آرشیوی برای «ماریان»
و سوگند به هنگامی که از زنِ زنده بگور پرسیده میشود:
به خاطر کدامین گناه کشته شده ای !؟
یک غروبِ قریب که غبارِ خاکستریِ اندوه، مارا در خود حل میکند واژه ها متوطن خواهند ماند.
روزمرگی هام..
بزرگترین بدخواهت هیچوقت غریبه نیست...:)