Alis·۲ سال پیشدنیایی پشت آینه:)به طرف اینه رفتم می دانستم دنیایی دیگر پشتش وجود دارد دنیایی که فقت خودم و خودمم اشکام سرازیر شده من همیشه تنها بودم روی زمین نشستم با دوزا…
سیـاوشـــ·۷ سال پیشچقدر شبیه من!هنوز هم غروب ها دلم تنگ می شود، امروز سری به #چهارباغ زدم حال و هوای همیشگی اش را نداشت انگار او هم از رفتن تو غمگین شده است. کمی که فکر کنیم منطقی به نظر می رسد ما همیشه یکی از مهمانان پر و پاقرصش بودیم، مگر می شود قدم های تو را فراموش کند؟ درختانش خمیده تر از قبل به نظر می رسند، طوریکه انگار توان ایستادن ندارند اما مردم همان مردمند، همان شلوغی های سابق و رفت و آمد ها...
سیـاوشـــ·۷ سال پیشامروز، سالها گذشته!امروز، سالها گذشته! از آن روزهایی که بینمان قانون میگذاشتیم. قانون اول یادت هست؟ که اگر کسی حرفی زد و ناراحتمان کرد رُک و پوست کنده بگوییم ناراحت شدم، تو که دیگر یادت نیست ولی این قانون اول از خودت بود. تو یادم دادی نباید از کاه کوه ساخت. اگر بخواهم اعتراف کنم هنوزم که هنوز است برای من تمام کاه های دنیا کوهی عظیم است. شاید آنروزها که تم...