خاطرات ح.فدرنامـهای به تو که نمیخوانی·۵ روز پیشبه وقت 23 سالگیماز اینکه آرزوم بزرگ شدن بودن ناراحت نیستم ولی ازینکه اونجایی نیستم که همیشه تصور میکردم خیلییییییی ناراحتم
صاد؛درصاحبان قلب های صورتی·۹ روز پیشمن زنده موندم.تولد هیجده سالگی ام نزدیکه کمتر از بیست روز دیگه که تو احتمالاً اون روز توی تابستون برات یه معمولی عه ولی من یکسال براش صبر کردم.هفده سالگی…
آذرزاد·۱۲ روز پیشاگر دوباره متولد میشدمگاهی «تولد دوباره» فقط یک استعاره نیست، بلکه زخمی واقعیست که باید دوباره با آن زندگی کنی. این نوشته، قصهی من است؛ از زندهشدن پس از مرگ،…
مهلا·۱۸ روز پیشتولد ویرگول**ویرگول برای من یعنی...** نقطهگذاریِ کوچکی که دنیایی از معنا را در خود جای داده؛ مثل نفسِ ناتمامی که میان جملهها معلق میماند
یسنا·۱۹ روز پیشویرگول برای من یعنیویرگول برای من یعنی جایی که خود واقعیم هستم و میتوانم ایده ها یم رو بدون هیچ انکاری بزارم...تولد تو شروعی دوباره برای دنیای نویسنده هایی…