Nadem.marzieh·۱ سال پیشهذیاننویسی(2)پاهایش روی صفحه چوبی شطرنج محکم شده بود.صورتش ترک برداشته و مهرههای کمرش از قفسه سینهاش بیرون زده بود.خنجری در بازوها و سنجاق سینهای…
مصطفی ارشددرارشد·۴ سال پیشهذیان نویسی 3صدیقه خانم داشت با سوزن ، گلابیها را داخل کوزه میریخت که اصغر استکان به دست آمد و گفت یکم آب گلابی بریز که میخواهم بروم ، قیمت دلار را…
مصطفی ارشددرارشد·۴ سال پیشهذیان نویسی 2شب ، داخل مدرسه ، فوتبال بازی میکردیم که صدای قطار آمد و از وسط حیاط رد شد و مدیر مدرسه هم روی سقف واگن اول ، بادبادک بازی میکرد و زیر آو…