وحید والی- Vahid Vali·۵ ماه پیشآتشین چایآنقدر مینویسمت که شب جایش را به روز دهد،تو در بند بند جان من زندگی میکنی. بند به بند جانم به تو بند است الهه صورت و سیرت من. تو همانقدر که…
محمد حسین بهرام·۱ سال پیشعزای محرمدل تنگ تو بودیم و فقط روضه شنیدیمدعوت بنما ما حرمت را که ندیدیمما در طلب کرب و بلاییم، دل آراماز فاصلهها صرف نظر کن که بریدیمدر ماه محرم ک…
نرگس،جغدِ نویسنده!?دردلنوشته های [ما]·۳ سال پیشکجایی؟!شاید بی ربط!نمیدانم چقدر طول کشید تا خاطرات را یکی یکی از دلم برداشتم و به خزانه قلبم بردم تا زمستان سرد را با خیال "تو" پشت سر بگذارم!...ا…
ریحانه هادی·۵ سال پیشحرف دلتاز همه چیز میخواستم برایش بگویم...سیر تا پیاز ماجرا را اما تا دیدمش زبانم بند آمدحس کردم همه چیز را میداند...هرآنچه میخواهم بگویمپس دیگر چی…