نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه جانانِ خیالیِ من!... در کهکشان چشمانت معلقم و نمی دانم انتهای مسیرم به کجا ختم می شود!...هر...
نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه دلنوشته سخت است ،میدانم !...سخت است هر روز صبح را به امید آمدن شبی دوباره از خ...
نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۵ دقیقه اردوی کویر!.... صبح دوشنبه،ساعت 6/15دقیقه بود که از خواب بیدار شدم، بعد از خوردن یه ک...
نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه سکوت گاهی باید سکوت کرد!...آدم هایی که نفرت خود را فریاد میزنند....آدم هایی...
نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه خاطرات مدرسه ی من!... شروع سال دبیرستان و استرس کنکور و فضای مجازی!....از همون اول با مدرسه...
امین در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه نایافتنی به دنبال صداقت میگردی؟ میخواهی مظهر آن را ببینی؟با من بیا...غروری ک...
نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه برایِ ، من!... کی میخوای تموم کنی؟!...ترس بود!..نفرت بود!...خشم بود!..نمیدونم ،ولی هر...
نرگس،جغدِ نویسنده!? در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه منِ.....؟! کجا بود این من؟!انگار که در چله ی زمستان ،وسط برف و باد و باران ، با ر...
امین در دلنوشته های [ما] ۲ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه امین، زیر حرفت بزن در میانه این راه ماندهامدر خودم دیگر تمایلی به صعود نمیبینماز سقو...