نازلی دانشخواه·۲ سال پیشمطرب مهتاب رواتاق خالی بود، نگاه کردم قبرهای پشت پنجره جور غریبی بودند انگار از کتاب در آمده بودند!!
نازلی دانشخواه·۲ سال پیشزندگي كن در آخر اسفندبا هر آهنگي كه دوست داريد برانيد مسير دلپذير تر از مقصد است
نازلی دانشخواه·۲ سال پیشآينه ما حرف نمي زندشبهاي شرجي رشت ، تا انتهاي انزجار تورا به چسبناكي ملحفه و دست و پا ميرساند،كولرهاي گازي عاملانِ سردردهاي ممتد ، اما خشك و خنك و نجات دهنده…
نازلی دانشخواه·۲ سال پیشبيرون از ماشين هوا خاكستري بودبا تمام تنهايي در ماشينم نشسته ام، ساعت سي دقيقه از هفت صبح گذشت ، قفل فرمان را ميزنم، قفل در را ميزنم ، به دلم قفل ميزنم، وارد اداره ميشوم