Raha·۳ سال پیشتضاد : قسمت چهارمهنری موبایلش را برداشت و بعد به بیرون از خرابه رفت تا صحبت کند گوشی را برداشت و گفت : بله ؟ـ بابا منم ریکـ ریک تو چرا زنگ میزنی ! الان خونه…
Raha·۳ سال پیشتضاد : قسمت سوم'' از زبان راوی "وقتى رئيس رفت ، مایا گفت : غروب بيا خونه ام ادرس رو روى كاغذ مينويسم ، بعد سريع بسوزونش !مایا به اطراف نگاه کرد…
Raha·۳ سال پیشتضاد : قسمت دومتضاد'' از زبان مایا ''سوال های زیادی بود که در ذهنم می آمدند و میرفتند ، اما بی توجه به پرسش های عجیب و غریبم ، جارو و…
Raha·۳ سال پیشتضاد : قسمت اول" دوشنبه "مایا نیاز به پول داشت . او برای اینکه خانه ای ۲۰ متری کوچکی را اجاره کند در هر خانه ای را میزد و می گفت" سلام ببخشيد شما نياز به…