غزل خیرخواه·۷ ماه پیشهستم،اما نیستم! یه گلوله به مغزم وارد شده که از اونطرف قلبمدر اومدههرچی توی هرم مازلو بالاتر میریم، نیاز های مالی کمتر میشن و نیاز هایی که بعد معنوی دارن بیشتر میشن. این برای من ،یعنی درسته که من دارم یه ر…
غزل خیرخواه·۷ ماه پیشچه شکلی یک انسان کامل شدم؟یه مشکلی داشتم. مطمین بودم یه مشکلی تومه. حاظر بودم هر چیزی باشم غیر از چیزی که الان هستم. از تمام ابعاد وجودم خوشم نمیومد. یه مشکلی داشتم…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشرفتنت مبارکتاصرار نکردم بایستی و بمانی،نه اینکه نخواهمتنه اینکه دلم تنگ نشودنه اینکه تمام اعضا و جوارحم در خود مچاله نشودنه اینکه با نایستادن و رفتنت ح…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشبازماندگان تاریخیمعزیز من، ما در هجوم بی رحمی تاریخ در این جغرافیای گرگ صفت ،عضوی از بازماندگانیم اگر هنوز هم چیزی حس میکنیم. در زمین رشدمان به جای گل، مین…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشپیر خردمند سی و چند سالهپارسال بود که در وصف احساساتم به تو، ابنگونه نوشتم؛نوری میتابد، آنقدر ملایم و از فاصله ای مناسب است که چشمم را نمیزند. من اما بین این همه ن…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشکاش ادم بدی بودیاین بار،قسمت دردناک این بود که کسی که این قلب را شکست، آدم بدی نبود.خوب بود. خوب ماند. اما درگیریهایش با خودش، خودش را به کنارهای کشاند و…
غزل خیرخواه·۱ سال پیششیشه ی ضریف و شفاف وجود توعین شیشه ای ظریف، شکننده بودیاز تو نخواستم پروبالت را روی سرم بگیری که سنگ غم روی سرم نیوفتدحتی اگر سنگی افتاد،نخواستم که به تن خود رنج دهی…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشیه چیزی همیشه کمههرچی توی هرم مازلو بالاتر میریم، نیاز های مالی کمتر میشن و نیاز هایی که بُعد معنوی دارن بولد میشن. این برای من ،یعنی درسته که من دارم یه ر…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشچمالهدانکلمات در مغزم خشکیدهاند. و نتها همه از ذهنم پرکشیدهاند. نازکدل شدهام. کاش احساسات همه اشک میشد و بیرون میریخت. اما در ناکجاآبادی دفن…
غزل خیرخواه·۱ سال پیشگرافیت سیاه بدبومن رها کردم ؛ تو را که با خودت به بن بست رسیده بودی، و من را که در پی راهی برای ارتباط با تو به بن بست رسیده بودم را، رها کردم. رها کردم ا…