Pari·۴ ماه پیشداستان(گل مریم) قسمت آخربا حیرت به اطرافش نگاه کرداین طوفان مهیب چطور به خانه ی گرم آنها راه پیدا کرده بوددر آن طوفان و باران، گل های مریم در دستش پژمردند و پر پر…
Pari·۴ ماه پیشداستان(گل مریم) قسمت دوماز پله های جلوی آپارتمانشان بالا رفت و با دیدن آسانسور خاموش آهی کشید چون طبق معمول برق قطع بود و ناچارا چبایهار طبقه را از پله ها بالا…
Pari·۴ ماه پیشداستان ((گل مریم))قسمت اولهوا بسیار گرم بود و شرجی هوا در ریه هایش می نشست و نفس کشیدن را سخت می کرد. آفتاب داشت غروب میکرد و نصف آسمان سرخ شده بود اما از آتش_بادی*…