سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
برای همین تصمیم گرفتم مطلب زیر رو بنویسم که یه جورایی تجربه ی شخصی خودم از زندگیه:
حتماً برای خودتون اتفاق افتاده و یا دیدید که وقتی یه ماشین باتریش خالی می کنه،اصلاً استارت نمی زنه چه برسه به این که روشن بشه و کار کنه.در این وضعیت با دو رشته سیم که به باتری پُر و سر حالِ ماشین دیگه ای وصل می شه اون باتری خالی رو شارژ و ماشین رو روشن می کنند.به این عمل که در عین سادگی نیاز به دقت داره تا قطب های منفی دو باتری به هم و قطب های مثبت شون به هم وصل بشه،می گن باتری به باتری کردن.
ما آدما هم گاهی شارژ خالی می کنیم و روشن نمی شیم.این حالت چیزی شبیه به همون حالتی هست که بهش می گیم افسردگی.به نظرم ما آدمها هم مثل باتری ماشین همین دو قطب منفی و مثبت رو داریم. مسیرهای شارژ شدنِ ما خیلی زیاده ولی بهترین مسیر گوشامونه.به این صورت که منِ شارژ تموم کرده و افسرده از مثبت و منفی های زندگیم می گم و شمایی که شارژ هستی به مثبت و منفی هام به دقت گوش می دی و به جای امر و نهی کردن و یا سرزنش کردنم،باهام همدلی می کنی و از مثبت و منفی های خودت که با من خیلی فرق دارن می گی ولی کم کم من احساس می کنم که با همنشینی با شما دارم شارژ می شم.
یادمون نره کسی که باتری خودش شارژ خالی کرده به درد شارژ کردن باتری خالی ما نمی خوره.پس باید به دنبال کسی بگردیم که باتریش حسابی شارژ داره.فکر می کنم مولوی هم در مصرع«به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد»اشاره به همین موضوع داره.
مطلب قبلیم:
مطلب بعدیم:
توقع داشتم خیلی بیشتر از این حرفها«چون و چرا»(اشاره به موضوع مسابقه)داشته باشید ولی خوب خوشحالم که همچنان«بی چون و چرا»دارید به زندگیتون ادامه می دید.احسنت!
پُست دوستانی که محبّت کردند و تا الان در مسابقه ی این ماه دست انداز شرکت کردند(به ترتیب انتشار):
حُسن ختام: