بهناز·۷ سال پیشقدیمایکی تعریف میکرد قدیما انقد دیوارها حصار نمیشد دورمون ، کوتاه بود کاهگلی ، در خونه ها باز ، خودمون نون میپختیم از این نون گردا که الان بهش میگن نون محلی روش روغن نباتی میمالیدیم و یه کم شکر ولی همیشه منتظر بودیم یکی از شهر بیاد که نون بربری بیاره اونموقعها نونا ورای الان بود ، میگف تو همون قدیما یکی میخواسته بره مکه ، همه پولهاشو که خرج سفر میشده میذاره توی مجمع وسط...
بهناز·۷ سال پیشنقطه امن جهاناتاق من و خواهرم یکیست بچه که بودم آرزو داشتم اتاقمون جدا بود بعد فکر میکردم اگه جدا بود چیدمان اتاقم چه شکلی بود کدوم وسایل رو برای خودم برمیداشتم و کجای اتاق میذاشتم حتی بعضی وقتا برای خودم مهندسی میکردم که یه تیغه میکشیدم بین دو پنجره، دیوار اتاق رو حذف میکردم ، یه کم از فضای اتاق بغلی رو مینداخ...
بهناز·۷ سال پیشالکینمیدونم از کِی مسافران بانوان اتوبوس از انتها به قسمت جلویی منتقل شدن ولی من دومین هفته ایست که سوار شدم و فهمیدم صندلی جلوهای اتوبوس خیلی بهتر و راحتتره و پاهام وقتی کامل تکیه بدم به صندلی از زمین فاصله میگیره و من حس اینکه خستگی از نوک انگشتای پاهام در میره لذت میبرم هندزفریم رو میذارم گوشم و همونطور که سر به شیشه به افق ها نگاه میکنم به طول روز فکر میکنم: دوتا طو...
بهناز·۷ سال پیشویرگولشبیه واو برعکس، شبیه شش انگلیسی ، شبیه سوت داور ، شبیه خط خوردگیه نقطه ، شبیه سکوتِ کوتاه ، این ویرگول پر کاربرد است