m_emaminia·۲ سال پیشمورفین من باش ❤️?دیالوگ_رمان_مرهم #پارت1 با عصبانیتی وصف ناپذیر سمت امیر برگشت و گفت : امیر بتمرگ سرجات امیر با عجز اسمش را صدا میزند اما نیلا توجهی به او…
m_emaminia·۲ سال پیشقلب پر زخم من )):رفتنت..! کلمهی تلخیه ولی معنای کلمه تلخ تر نبودت ..! درکش سخته ولی احساس کردنش سخت تر وقتی بهش نیاز داری و میبینی نیست رفتن تو برای من…
m_emaminia·۲ سال پیشچشمانی که دیگر باز نشد _1امیر _ آرمان پاشو ... داداش ترو هر کی دوست داری پاشو ... پاشو ببین امیرت اومده ... آرمان .. یادته بهم میگفتی کله خر ... پاشو امیر کله خرت…
m_emaminia·۳ سال پیشاروم باش نفسم ...! -3قسمت - سوم #چند ساعت بعد ساعت تقریبا 2 و 40 دقیقه بود چون خوابم نمی برد رفتم کتاب بخونم حدودا 100 صفحه خوندم که چشام داشت بسته می شد رفتم ت…
m_emaminia·۳ سال پیشاروم باش نفسم ...! -2قسمت - دوم سینی رو روی میز گذاشتم و رفتم رو تخت نشستم چرخید سمتم دستش رو سمتم گرفت دستش رو گرفتم همینطور که سرم پایین بود داشتم پنبه رو بت…
m_emaminia·۳ سال پیشاروم باش نفسم ..! -1قسمت - اول ساعت نزدیکای 11 شب بود از تاکسی پیاده شدم به سمت عمارت رفتم زنگ رو زدم که خدمتکار خونه درو باز کرد حیاط معماری خاصی داشت یک مسی…