مغز یخ می زند
امواج بی رحم سرما
تازیانه های سخت خود را
به روح من می زنند
قلم می شکند
خون سرازیر می شود
انگشت، قلم میشود
خون جوهر
می نویسم از صبر
می نویسم از زخم
می نویسم از مرگ
می نویسم از تابستان
پادشاه فصل ها
از عشق
از او
دلخوشی روزهای سرد
شمعِ شب تاریک بی ماه و ستاره
بی نور و حیات
سید مهدار بنی هاشمی
20فروردین1402
از نوشته های دیگرم:
اگر می خواهید رمان هایم را بخوانید روی لینک های زیر کلیک کنید :
از اشعار دیگرم: