علی‌آقا
علی‌آقا
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

نمایش کمدی فتحعلی شاه پیش از تسلیم در برابر روسیه

مخاطبان سلام خود را به پایه تخت قبله عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.»

رجزخوانی و نمایش مضحک فتحعلی شاه قاجار در هنگامه تسلیم در برابر روسیه که چندان بی‌ارتباط با حال و روز الان‌مان هم نیست

گویند در جنگ دوم روس و ایران وقتی قشون روس به تبریز وارد شد و مصمم بود به سمت میانه حرکت کند، دولت ایران خود را در مقابل کار تمام شده‌ای دید و ناچار شد شرایط صلحی که دولت روس املا می‌کرد بپذیرد.

فتحعلی شاه برای اعلان ختم جنگ و تصمیم دولت در بستن پیمان آشتی، سلاحی خبر کرد. قبلا به جمعی از خاصان دستوراتی راجع به اینکه در مقابل هر جمله‌ای از فرمایشات شاه چه جواب‌هایی باید بدهند داده شده بود و همگی نقش خود را روان کرده بودند:

شاه بر تخت جلوس کرد و دولتیان سرفرود آوردند.

شاه به مخاطب سلام، خطاب کرد و فرمود: «اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یک‌مرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی‌ایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟»

مخاطب سلام که در این کمدی نقش خود را خوب حفظ کرده بود تعظیم سجده مانندی کرد و گفت: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!»

شاه مجددا پرسید: «اگر فرمان قضا جریان شرف صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و تواما بر این گروه بی‌دین حمله کنند چطور؟»

جواب عرض کرد: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!»

اعلیحضرت پرسش را تکرار کردند و فرمودند: «اگر توپچی‌های خمسه را هم به کمک توپچی‌های مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپ‌های خود تمام دار و دیار این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟»

باز جواب «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» تکرار شد و خلاصه چندین فقره از این قماش اگرهای دیگر که تماما به جواب یکنواخت بدا به حال روس مکرر تایید می‌شد رد و بدل شد.

شاه تا این وقت روی تخت نشسته پشت خود را به دو عدد متکای مروارید دوز داده بود. در این موقع دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد، شمشیر خود را که به کمر بسته بود به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البته زاده افکار خودش بود به طور حماسی با صدای بلند خواند:

کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد

مخاطب سلام با دو نفر که در یمین و یسارش رو‌به‌روی او ایستاده بودند خود را به پایه عرش سایه تخت قبله عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.»

شاه پس از لمحه‌ای سکوت گفت: «حالا که اینطور صلاح می‌دانید ما هم دستور می‌دهیم با این قوم بی‌دین کار به مسالمت ختم کنند.»

منبع: عصرایران

پی‌نوشت: از صحت و سقم این داستان اطلاعی ندارم.


سایر مطالب:

سفر به ایرانی‌ترین شهر ترکیه

پوتین خیلی خیلی استرس داشت

سنگاپور آفریقا و درس‌های آن برای ایران

یکی از معتبرترین منابع تاریخ معاصر ایران

چرا آخوند خراسانی مخالف تشکیل حکومت اسلامی بود؟

بزرگترین نسل‌کشی تاریخ معاصر دنیا (معرفی کتاب قحطی بزرگ)

علم و شبه‌علم؛ چرا اینها از علم سر در نمی‌آورند؟

آیا چین می‌تواند جایگزین آمریکا شود؟

چرا «تبلیغ علیه نظام» جرم است؟

«۱۶۰ میلیارد دلار» یعنی چقدر؟

از دیدن این مستند دلم گرفت

تاریخروسیهجنگفتحعلی شاهقاجار
بیشتر مطالب این صفحه بازنشرند چون به نظرم ارزشش را دارند. علی حسین‌زاده هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید