maral abbasi
maral abbasi
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

یه ساله شدم:)

خب خب

الان یه ساله اینجام و توی ویرگول فعالیت دارم...چقدر زود گذشتاااا...خب سال خوبی بود

امسال برای اولین بار به طور جدی توی زندگیم طعم شکست رو چشیدم...نگران نباشید زیاد بدمزه نبود:)ولی بهم کمک کرد قدر مزه های خوب زندگیم رو بدونم.

امسال یه عالمه اولین بار داشتم...کلا سال خوبی بود برام و دوسش داشتم...در هر صورت مجبورم که دوسش داشته باشم چون زندگی خودمه:))

خب بیام از پست های ویرگولم بگم؟؟بیخیالش مگه مهم که کودوم پستم چقدر بازدید خورده؟

خب بابا غر غر رو بیخیال...بیاین از دوستام براتون بگم

امسال یه عالمههه دوست خوب اینجا پیدا کردم...بیاین ازشون براتون بگم

خب خب بر اساس زمان آشنایی براتون میگم.

دریا احمدی

خب این دختر بسی مهربان همون اوایل که اومده بودم ویرگول یه روز برام کامنت گذاشت... و برام نوشت عه یه کنکوری پیدا کردم...منم براش نوشتم ...عه دومین کنکوری که اینجا پیدا کردم...آخه اولیش نیوبرن جانم بود که نمیدونم الان کجاست و چیکار میکنه...اولین پستی هم که ازش خوندم یه پست بود در رابطه با دلتنگی برای مدرسه...البته چهارتا پستش رو همزمان خوندم ولی اون اولی بود



علی معلمی

خب ایشون از قدیمی ها بود و من اسمش رو دیده بودم از قبل...اولین پستی که ازش خوندم پست اینی که الان گفتی اسمش بود؟ ...و همونجا وقتی فهمیدم از من کوچیکتره دو دستی بر فرق سرم کوبیدم و گفتم مارال خاک بر سرت ببین این بچه ها چقدر عاقلن تو چرا نمیخوای آدم شی؟

اولین کامنتی هم که برام گذاشت زیر پست کاش من من بودم ...که نوشت پس جسی کیه؟(منظورش جسی دستیار والتر وایت بود)ولی خب از اونجایی که من تازه از امتحان برگشته بودم و خوابم میومد حتی نفهمیدم جسی کیه:)


سید متین فقهی

خب ایشون هم وقتی فهمیدم کلاس هشتمه دو دستی بازم بر فرق سرم کوبیدم...اصن بچه چقدر میتونه عاقل باشه؟فهیم باشه؟دوست داشتنی باشه؟اصن اگه من اینو ببینم فقط لپاشو میکشم(از اونجایی که به سن تکلیف نرسیده هیچگونه منع شرعی وجود نداره)???

والله از همون اوایل فالو کرده بودم ایشون رو ولی از یکی از پستاش که طنز بود و خیلی باهاش خندیدم اسمش یادم موند...اعتراف میکنم اوایل فک میکردم فامیلیش فقیهی هستش?

چه چت رومایی که من و این بچه توی ویرگول راه ننداختیم:)???

آرمیتا فرهادی

خب خب آشنایی من و این عزیز جانم چطور بود؟

اینجوری که ایشون یه کامنت گذاشت(این پست) و نوتیفش برای من نیومد:// منم بسی شرمنده شدم از ا ین اتفاق و درصدد جبران بر اومدم...پس شروع به خوندن پست هاش کردم و اولین پستی که ازش خوندم درباره ی عشق جان من بود(باب اسفنجی) و بعد از اون آشنا شدیم.

ولی اولین بار که به شکل جدی باهم آشنا شدیم به این شکل بود که اون یه حرف میزد میگفتم عههه منم همینطورم...من یه حرف میزدم و ایشون هم همین واکنش رو نشون میداد:))))) دیگه هیچی دیگه دوست شدیم.


نازنین باقری

خب خب این عزیز جان ادبیات دوست و خوش فکر من از نعمات ویرگول بود.

آشنایی با ایشون چطور بود ؟!

بدین شکل که ویرگول رو باز کردم و با حجم عظیمی از نوتیف رو به رو شدم...در پاسخ به خنده های اینجانب گفت: دریافتم این ? تیکه کلامته...خب این شروع دوستی ما بود.باهم قرار میزاشتیم یه ساعت خاص بیایم ویرگول ولی خب هردو تخطی میکردیم??به حدی که جناب دست انداز بهمون اخطار سکوت کنید داد??

اینم از قرار من و نازی و تخطی اینجانب:)
اینم از قرار من و نازی و تخطی اینجانب:)

توجه کردید اونموقع عزیز جان بنده به راسته بلند نویس ها نپیوسته بود؟

پویا

خب ایشون رو زیاد یادم نیس?از بس که همیشه اروم میاد و می‌ره ...ولی اولین باری که یادمه به این شکل بود که یه پست گذاشت با عنوان کنکوری های سرگردان ...منم گفتم میشه لینکش کنم تو پست بعدم؟!

توی پست بعدم با عنوان من آدمش نیستم هم یادم رفت بزارم و اولین نفر هم پویا پست رو خوند و کامنت گذاشت??خلاصه منم یادم اومد و لینک کردم پست رو:)) بعدش هم نازنین جانم اومد بهش گفت حواست نیست که پست رو لینک کرد?اونم فکر کرد که سوتی داده و سعی میکرد جمعش کنه?

??مدل جمع کردن رو فقط داشته باشین
??مدل جمع کردن رو فقط داشته باشین



محمد محسنی

خب ایشون چند ماه مونده به کنکور عضو ویرگول شد...درست همون زمانی که من در بی حوصله ترین حالت ممکن بودم و زیاد هم پست نمیخوندم...اولین پستی که ازش خوندم با عنوان نقد فیلم آمیلی -لذتی دو ساعته و بهشتی برای درونگرایان...خب خیلی سرسری خوندم...به چندین دلیل اول اینکه درس داشتم...دوم اینکه نه درونگرام نه فیلم رو دیده بودم نه حوصله داشتم فیلم رو ببینم...ولی عنوان پست یادم موند.

مهسا گودرزی

خب خب...اولین کامنت ایشون فک کنم زیر پست در مدح کتاب های درسی بود...البته من از قبل صفحه ایشون رو دیده بودم و اولین پستی که از ایشون دیدم...یه پست بود که درباره ی یه عکس از ابرا بود...اون عکس رو قبلا دیده بودم ولی خیلی برام جالب بود...اقا ایشون هم مثل آقا محسنی با فاصله ی کمی از کنکور توی ویرگول عضو شدن و من هم اون زمان حقیقتا به جز پست های افرادی که دنبال میکردم زیاد پست دیگه ای نمیخوندم به همین خاطر از خوندن پست های خوب ایشون محروم شدم:)))

واقعا فکر کردین اسکرین اولین کامنت ایشون رو میزارم؟کور خوندین آخه جاش نمیشه توی صفحه?




خب خب اصن میدونین چرا من اینقدر ویرگول رو دوست دارم؟

به خاطر وجود یه دوستای خوبی مثل همیناس دیگه...و صد البته آشنا شدن با یه آدم های فوق العاده ای مثل آذرخش خان و استاد دست انداز...


خب خب دیگه اینم از من یک سال چقدر الکی اومد و رفت همین دیروز بود که عضو ویرگول شدم...روزای عمرمون همینجوری داره به تباهی میگذره و ماها حواسمون نیست.




پ.ن:ی پست برای مسابقه اقای دست انداز آماده کردم که باید ی عکس براش پیدا کنم و بعد بزارمش...ی پست دیگه هم نوشتم که حل و هوای همین روزامه ولی دودلم توی منتشر کردنش آخه اصلا دوست ندارم انرژی منفی باشم:) این پست هم دو هفته ای میشه که نوشته شده ولی دل و دماغ منتشر کردنش نبود


پ.ن2:ببخشید اگه پستی رو ازتون نخوندم یا کامنت نزاشتم...نه اینکه نخوام حقیقتا هم فشار درس هم انواع اقسام فشار های دیگه بهم این اجازه رو ندادن...امیدوارم بتونم بخونمشون:)
































تولدحال خوبتو با من تقسیم کنیک سالگیبخندید تا دنیا به روتون بخنده
ENTP |maral.abbasi81@yahoo.com|35.699738,51.338060
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید