نیما بهرنگ
نیما بهرنگ
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

اپیزود شانزدهم پادکست رواق - قلم در دست توست

در ادامه نوشته «جستاری در باب پادکست رواق»، خلاصه‌ای از قسمت/اپیزود شانزدهم پادکست رواق از فرزین رنجبر را آورده‌ام. قسمت‌های قبلی را در همان نوشته یا در انتهای این پست می‌توانید بخوانید. همچنین این متن را از این لینک در سایتم می‌توانید بخوانید.


«آغاز بخش آزادی، قلم شروع آشنایی با معنای قلم به دستی و خالق بودن ما در جهان برساخته‌مون»

آزادی به معنای سائق درونی که موجب اضطراب و ترس و دور شدن از زندگی اصیل می‌شه. نه معنای آزادی پوشش و سیاسی و …

مسئولیت اگزیستانسیال در معنای مولف بودن. از سارتر وام می‌گیره، نه تنها شکست و برنده شدن بلکه در نگاه کردن به درخت این منم که در وجودم مقدر می‌کنم که درخت باشه.

توطئه اینکه شاید جهان واقعا نیست و همه‌ش خیالیه(solipsism): طرحی حاصل از قانون همیشه حاکم بر ماهیت ذهن برای هماهنگ کردن همه معانی بیرونی. اینا در ساحت فلسفیدنه نه اینکه بخوایم به عنوان جهان بینی بپذیرمش. ماتریکس، از شیره جان افراد تغذیه می‌کرد و اونو در ازای یک توهم ازش می گرفت. همه چیز ذهنیه و چیزی عینی نیست!

هایدگر انسان را ترکیب دو تلقی می‌دونه: ما را ذره‌ای از جهان لایتناهی می‌دونه، انسان مولف و سازنده جهان لایتناهی خودشه. قلم آفرینش در دستان منه و مسئولیتش با منه.

آزادی بی‌نهایت، مسئولیت بی‌نهایت میاره. انسان تنها موجودیه که به وسعت جهان واقفه.

فروید و فرهنگ ویکتوریایی انگلیس. هر کاری فقط یک روش درست داشت. استیلای علم، نوعی دین جدید. اینجا دیگه افراد اختیاری ندارن و آزادی و مسئولیت سلب می‌شه.

یک فرهنگ جامد بخشی از اشتراکات انسان‌ها را تبدیل به قانون می‌کنه و تفاوت‌ها را در نظر نمی‌گیره و انگ می‌زنه و مجازات می‌کنه. برای اینکه آزادی و مسئولیت را سلب کنه.

فروید اون زمان درست می‌گفت که بار گناه را از ذهنش برداری که تفاوت و فانتزی‌هاش گناه نیست. اما امروز که آزادی بی حدی هست، فروید می‌خواست چی بگه؟ سس را از هر جا دوست دارید باز کنید. کسانی که فروید اصلا باور نمی‌کرد برای درمان آمده باشند!

ساحت روان‌نژندی:‌ بشر با وضع قوانین، رسوم و عرف و دین تلاش کرد آزادی را از خودش دور کنه چون قبول حجم بی‌نهایت آزادی بشر همراهش مسئولیت بی‌نهایت می‌آمد و این همون چیزیه که ازش می‌ترسید.

آزادی باعث اضطراب می‌شه و با تبدیل به مسئولیت تبدیل به ترس از یک چیز می‌شه و براش سازوکار دفاعی می‌سازیم با عرف و دین و قانون.

چک کردن یواشکی گوشی همسرش. در ناخودآگاهش آرزو می‌کرد همسرش خیانت کنه. هر چه که هست وضعیت فعلی را نمی‌خواد و آزاده که از وضعیت بیرون بیاد ولی چون هزاران سازوکار دفاعی که آزادی را ازمون سلب کرده وجود داره، نمی‌تونه.

قرار کوه و آرزو برای کنسل شدن. عرف و تعارف آزادی را سلب کرده. زنگ می‌زنی و آرزو می‌کنی جواب نده. کاری را می‌کنی اما آرزو می‌کنی ثمر نداشته باشه. آزمایشگاه پیش از ازدواج، می‌تونستن آزاده انتخاب کنن که ازدواج نکنن.

اگه یکبار ببینیم که آزاد بودیم و مسئولیتش را می‌توانستیم بپذیریم نشون می‌ده قبلا هم می‌تونستیم.




قسمت‌های دیگر


پادکست رواقروانشناسیرواندرمانیاگزیستانسیالیسممرگ
www.nimacbehrang.ir @nimacbehrang
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید