«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
گفت و گوهای پراکنده!(پنج)
این گفت و گوهای تلخ و شیرین و گاهی عجیبی که براتون می نویسم.همگی ریشه در واقعیت دارند.
یک:
- پدر باید واسه ی دخترش سنگ تموم بذاره!
- همسرشون هستم!
دو:
- آفرین،امروز خونه ی مامان بزرگ،خیلی پسر خوبی بودی!
- آره،مخصوصاً اونجایی که...من رو برد توی زیر زمین...ولی من اصلاً داد نزدم!
سه:
- مادرها هوای پسراشون رو دارند!
- همسرشون هستم!
چهار:
- چرا داییت رو زدی؟خجالت نمی کشی!
- رفته بود کتابم رو از کیفم درآورده بود داشت توش نقاشی می کشید!
- داییت ده سال از تو کوچیک تره،تو باید بیشتر مراقبش باشی،نباید بزنیش که!
پنج:
- پسرها باید خیلی قدر مادرشون رو بدونند باشند!
- همسرشون هستم!
شش:
- محلّه خودتون مگه آرایشگاه نداره؟
- محلّه مون یه عالمه آرایشگاه داره!
- پس دیوونه ای این همه راه رو می کوبی میای اینجا پیش این پیر مردِ دست لرزون موهات رو می زنی؟
- این پیرمرد دست لرزون،خیلی گرفتاره.باید خرج چند سر عایله رو بده.کاری از دستم بر نمیاد براش انجام بدم.هر از چند گاهی میام پیشش موهام رو بزنه.
هفت:
- دخترها یه جوری دیگه باباشون رو دوست دارند!
- همسرشون هستم!
هشت:
- این چیه؟
- این آدرس یه آرایشگاه زنونه است!
- چه کارش کنم؟
- این مدل مویی که مد نظر شماست،کار من نیست،برید اینجا کارشونم خیلی تمیزه!
- مرسی!
- قابلتون رو نداشت.
نه:
- دخترتون خیلی مشکل پسنده!
- پسرم هستند!
ده:
- بابا مردا برای چی سبیل دارن؟
- واسه ی این که باید یه چیزایی رو زیر سبیلی رد کنن!
- این زیر سبیلی به زیر میزی هم ربط داره؟
- نه پسرم،خیلی فرق دارن!
- چه فرقی دارن؟
- توی زیر سبیلی پای مرام و معرفت در میونه،ولی توی زیر میزی پای پول و بی معرفتی وسطه!
یازده:
- به پسرتون بگید بیاد روی صندلی جلو بشینه!
- ایشون دخترم هستند!
دوازده:
- جونم،کارم داری؟
- نه،این دفعه باهات کاری ندارم!
- پس واسه ی چی این همه پشت سر هم صدام می کنی،نمی گی می ترسم؟
- واسه ی این که بیای اینجا تا بهت بگم از ته قلبم دوستت دارم!
گفت و گوهای پراکنده ی قبلیم:
مطلب قبلیم:
فهرست نوشته هایی که توی روزهای گذشته خواندم و به نظرم حیفه که کم خوانده شوند یا چه بهتر که بیشتر خوانده شوند(بدون ترتیب!):
دوستان عزیزی که جای مطلب خوبشون اینجا خالیه به بزرگی خودشون ببخشند.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتگوهای پراکنده! (۲۴)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفت و گوهای پراکنده!(سیزده)
مطلبی دیگر از این انتشارات
عاقلخانه (دو)