«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
گفت و گوهای پراکنده!(چهارده)
یک:
داداشت هنوزم میره بدنسازی؟
نه دیگه!
برای چی خیلی علاقه داشت که؟
مُرد!
نه بابا!چه جوری؟
نامردا به جای پودر کراتین،پودر مهتابی سوخته بهش انداخته بودند!
دو:
علم پزشکی خیلی پیشرفت کرده.
می دونی همین علم پزشکی که اینقدر پیشرفت کرده،توی چند هزار سال تاریخ بشری،فقط تونسته بیماری آبله رو ریشه کن کنه؟!
سه:
دو دستگی توی کشورمون خیلی زیاد شده!
کدوم دو دستگی ها؟
دودستگی های شیعه و سنّی،ترک و فارس،چپی و راستی،اصلاح طلب و اصولگرا،بالای شهری و پایین شهری و...
در یه صورت این دو دستگی ها ریشه کن می شن!
چه جوری؟!
همه مون باید به این باور برسیم که ایران مادرمونه.مادری که یه خونه داره با سی و یکی اتاق که همه ی فرزندانش توی این اتاق ها زندگی می کنند.فرزنداش با اینکه توی یه سری چیزها با هم فرق دارند ولی همیشه:«هم هوای همدیگه رو دارند و هم هوای مادرشون رو.»
چهار:
سگ خریدی؟!
می بینی که!
نژادش چیه؟
سنت برنارد.
می دونستی سگ های این نژاد تا حالا دو هزار نفر رو از مرگ حتمی نجات دادند؟!
نه!
پس برای چی این نژاد رو خریدی؟
حال و حوصله نداشتم،دو بار میز غذا رو بچینم!
خریدن سگ چه ربطی به چیدن میز غذا داره؟!
سگ های این نژاد مثل خودم معده شون ضعیفه.وقتی یه وعده سنگین می خورن،باید حتماً سه وعده سبک بخورن!

پنج:
تو و برادرت با هم شریک هستید،من و بردارمم با هم شریک بودیم.شما ده ساله که دووم آوردید ولی شراکت ما به دو سالم نکشید!
می دونی دلیلش چیه؟!
نه!چیه؟!
دو نفر با هم شریک نمی شن که رو در روی هم قرار بگیرند،شریک می شن که کنار هم باشند:تو و بردارت، همیشه رو در روی هم بودید،ولی من و بردارم،همیشه کنار هم هستیم.وقتی دو تا «یک»رو در هم ضرب کنی ته تهش می شه«یک» ولی وقتی دو تا «یک» رو با هم جمع کنی می شه«دو»!
شش:
بچه ها دارند یکی یکی از ویرگول می رن!
آره!
به نظرت به خاطر چیه؟
خیلی ها می گن به خاطر مشکلات و سانسورهای ویرگوله ولی من فکر می کنم بیشتر خودمون،خودمون رو فراری می دیم!
چه جوری ما خودمون،خودمون رو فراری می دیم؟
با نوشتن مطالبی که جز یاس و ناامیدی چیزی نصیب خواننده ش نمی کنه.با نوشتن مطالب تند و تیز و غیرمنصفانه.با نوشتن حرفهایی که نمی تونیم به هیچ کس بزنیم.با نوشتن تبلیغ برای فروش خدمات و اجناسمون.با نوشتن مطالبی که فقط بر طبل تفرقه و دودستگی می کوبند.با نوشتن مطالبی که مخاطب،بعد از خواندنش احساس می کنه فقط وقتش رو هدر داده!
هفت:
مشکل شما منم:ای کاش من می مُردم تا شما راحت بشید!
ای کاش به جای مردن،زنده شدن رو انتخاب می کردی تا هم خودت و هم ما راحت بشیم!
هشت:
صفحه مو برای بار چندم بستند!
برای چی؟!
دو تا فحش داده بودم به کسانی که لایق فحش بودند.نامردا رفتند گزارش دادند!
خُب اشتباه کردی دیگه.اینجا که جای فحش نیست!
ولی بعضی ها مطالب بدتر از فحش هم می نویسند،ولی هیچ اتفاقی براشون نمی افته!
ببین:اگر خاقانی و ابوالعلای گنجه ای هم عصر ما بودند و توی ویرگول می نوشتند.مطمئنم که صفحه کاربری خاقانی رو هر روز می بستند ولی به صفحه ی کاربری ابوالعلا کاری نداشتند.با این که نوشته های ابوالعلا خیلی بدتر بود!
می شه مثال بزنی؟
دلیلش رو نمی دونم ولی می دونم که خاقانی به ابوالعلای گنجه ای که یه زمونی استادش و هنوزم پدر زنش بود،خیلی علنی فحش می داد:مثل«سگِ گنجه!»،«مُلحد»،«غول!»،«غر بچه!»و....با شعرهای اینجوری هجوش می کرد:«بینی سگِ گنجه را در این کوی/هم سرخ قفا و هم سیه روی-آن ملحد بوالعلایِ سافِل/چون وحش و بهمیه غفل و غافل...!»ولی ابوالعلا روشش این بود که فحش رو با فحش جواب نمی داد.ولی جوابی می داد که از فحش خیلی بدتر بود!
مثلاً چه جوابی به خاقانی داد که می گی از فحشم بدتر بود؟!
بهش گفت:«خاقانیا اگر چه سخن نیک دانیا/یک نکته گویمت بشنو رایگانیا-هجوِ کسی مکن که ز تو مِه بود به عُمر/شاید تُرا پدر بود و تو ندانیا!»
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند/که ای روشن گهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی/چرا در چاه کنعانش ندیدی؟
بگفت احوال ما برق جهان است/دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم/گهی بر پشت پای خود نبینیم(گلستانِ سعدی)
گفت و گوهای پراکنده ی قبلیم:
سه مطلبی که از ابتدای ماه بهمن منتشر کردم(به ترتیب انتشار):
ماهنامه ی دست انداز(شماره ی ۱۰)+یک برنده و یک مسابقه
بچه ها محمدرضا هم از ویرگول رفت!
ماجراهای آقای هَدَرزاده!(وی به صف نانوایی می رود!)
دو مطلبی که به تازگی برای تکثیر حال خوب نوشته شده اند(به ترتیب انتشار):
خداوند راه گشاست! (ویدیو + زیرنویس) به نویسندگی: محمد امینِ خانی
مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر،سپس رها کن و برگرد.من نمی آیم به نویسندگی: Sheida Asgharzadeh
مطالب پیشنهادی(بدون هیچ ترتیب خاصی):
یه چندتا سوال عجیب غریب و فلسفی
حُسن ختام:برگرفته از متن کتاب نصیحت الملوک امام محمد غزالی:
«مَلِکی را که مُلک از او برفته بود،پرسیدند که چرا دولت از تو روی برگردانید؟گفت:غره شدن من به دولت و نیروی خویش،و غافل بودن من از مشورت کردن،و به پای کردن مردمان دون را به شغلهای بزرگ،و ضایع کردن حیلت به جای خویش،و چاره کار ناساختن اندر وقت حاجت بدو،و آهستگی و درنگ در وقت آنکه شتاب باید کردن،و روا ناکردن حاجات مردم.»
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفت و گوهای پراکنده!(هشت)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتوگوهای پراکنده! (۲۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفت و گوهای پراکنده! (هفده)
نوشته های شما رو خواندم.شما تلخ می نویسید ولی سیاه نمی نویسید.شما دلنوشته هاتون رو می نویسید که به خاطر شرایطی که در اون قرار دارید،کمی تلخ و حزن انگیز هستند ولی به هیچ وجه سیاه و ناامید کننده نمی نویسید.نوشته های ناامید کننده و سیاه اون دسته از نوشته هایی هستند که نوشته می شوند تا مردم را از امید به آینده و روزهای بهتر نا امید کنند.نوشته می شوند تا حال بد من و شما رو بدتر کنند.به قصد درد دل نمی نویسند.اگر به این قصد می نوشتند و تلخ می نوشتند،بنده خودم به نشانه ی همدردی، اون مطلب رو لایک می کردم.
امیدوارم اتفاق های خوب و خوشی توی زندگی تون رقم بخوره تا شاهد روی خوش نوشته های شما هم باشیم.
لحظاتتون قرین صبر و آرامش و سلامتی.
خدا رو شکر.امیدوارم حال شما هم خوب و خوش باشه و تنتون سلامت.
ببخشید که با تاخیر دارم به نظرتون جواب می دم.
والّا ما توی محلّه ی خودمون چند نفر رو سر همین که می خواستند یه دفعه هرکول بشن از دست دادیم.اینقدر از این داروهای بدنسازی استفاده کردند که کبدشون ترکید.متاسفانه این فرهنگ غلط که همه باید هر جوری خوشگل بشن توی مملکت ما بدجور رواج داره.به قیمت«بکش و خوشگلم کن!»Lizzo رو رفتم دیدم.این بنده خدا که خوبه. اتفاقا گاهی از بین بازیگرهای خارجی بازیگرهای خوبی رو می بینم که از نظر ما ایرانیها اصلا تیپ و قیافه خوشگلی ندارند ولی خیلی خوب بازی می کنند و توی کشور خودشون هم محبوب هستند.یادم اومد وقتی رفتم سر کار توی محل کار ما ده پونزده نفر موهاشون کم و بیش ریخته بود.الان همه شون رفتند کاشتند.بعضی هاشون خیلی هم بلند کردند.به گمونم می خوان دم اسبی بزنند،تلافی کنند!
بیماری کرونا رو چینی دارند سعی می کنند واکسنش رو بسازند.در مورد دارو مثل اینکه ساختند ولی می گن ویروسه هم بیکار ننشسته و قوی تر شده.گویا تا الان به تعداد انگشت های یک دست هم به طور کامل درمان نشدند.هر چند سال یکبار بشر باید با یه چیزی بره سر کار.یه زمونی آنفلوآنزای خوکی بود بعد گاوی بعد مرغی.حالا هم ویروس کرونا.
آمریکا از صادرات هر چی که ما رو به جون خودمون یا به جون هم بندازه دریغ نمی کنه.
بله این سگ ها اصلا نژادشون واسه ی همین کارهاست.بر خلاف برخی از ما آدما،خیلی مهربون هستند.
دو تا شریک وقتی رو در روی هم قرار می گیرند:یعنی با هم بحث و جدل دارند و کار شراکتشون به مشکل می خوره ولی دو تا شریک که در کنار هم کار می کنند:یعنی با هم رفیق هستند و با هم کار رو پیش می برند و شراکتشون هم پا می گیره.این شراکت رو با چشمهای خودم بین پدرم و شریک مرحومش دیدم.یه شراکت سی ساله.
یه جایی از غلامحسین ساعدی می خواندم که آدما به جز دسته بندهای مرسوم به دو دسته ی شفاهی و کتبی تقسیم می شن.شما وقتی چیزی رو می نویسی.یعنی داری از خودت یه سند به جا می ذاری.باید اینقدر هم مرد باشی که پای اون سند بایستی.حالا اگر دچار تحول شدی و حرفت عوض شد مثل مرد بیا بگو آقا من اون روز این حرف رو زدم چون اطلاعاتم ناقص بود یا به خاطر شرایط روحی خاصم بود ولی دیگه پاک نکن.توی حسابداری هم یه چیزی داریم به عنوان سند اصلاحی.با اون سند اصلاحی اگر سندی رو اشتباه ثبت کردند،اصلاح می کنند.
در مورد آقای بامداد طاهر.بازم دمشون گرم که حداقل مطلب رو می خوانند و نظرشون رو با همون ادبیات خاص خودشون برام می نویسند.ایشون رو حقیقت ترجیح می دم به همه ی کسانی که میان و میرن و هرگز هیچ اثری از خودشون به جا نمی ذارند.نه موافق و نه مخالف.
دم شما گرم از بابت همراهی های خوب و دلگرم کننده تون.
لحظاتتون قرین صبر و سلامتی.
دقت نظر شما اینقدر ارزشمند و مهم است که ملی شدن صنعت نفت برازنده نام شماست
التماس دعا ...
امشب دل من هوس رطب کرده / عاشق شده از عشق تو تب کرده
با بندری های ساحل کارون / با هم نفسی که اهل اهوازه
راستش میخواستم یه متن بنویسم ولی خب نشد مختصر مفیدش :
1- کسی پست من رو گاد فادر رو عرض میکنم لایک کرد رو بلاک کردم و به ویرگول ایمیل زدم که رسیدگی کنه مطمعن باشید اگه دنبال جایزه بودم مسابقه فریلند که تو بندر انزلی بود و دویست هزار تومن قیمت داشت رو میرفتم
2- خاطرات یک هکر که گفتن بدون منبع بوده من با ابوالفضل حاجی زاده و قدیر یلمه رفاقت دارم و در تلگرام بهم گفتن مه منتشر کردنش بدون منبع مشکلی نداره ول باز هم چون محمد رضا کامنت کرد منبع زدم !
3- هر دو مطلب رو پاک کردم
4- خداحافظ اقای دست انداز و اذرخش خان
5- خداحافظ ویرگول عزیز!
6- بعد از این تهمت ها دیگر فعالتی در ویرگول نخواهم کرد
اتفاقا آقای عزیزی چون من وقتم خیلی ارزشمند نیس رفتم پستاشونو نگا کردم خیلی بزرگ منشانه بود. وحدانیت حقانیت کامل و اینا. قشنگ همه ی نهاد های ایران رو کوبیده بودن. ازشون یاد گرفتم محتوای سطح بالا رو خخ
در مورد ملک ،یه وقتایی انسان از سر ندانستن یه حرکاتی انجام میده که اسمشو نه غرور میشه گذاشت نه چیزهایی مثل غرور .فقط میشه اسمشو ندانستن گذاشت.انسان بعضی مواقع از سر نااگاهی یه کارهایی انجام میده که از بیرون کارهایش غرور و چیزهایی مشابه این تلقی میشه ولی از درون که فقط خود شخص برآن واقف است فقط ناآگاهی ساده است.
تمثیلات و رتب و وحدت حقانیت دانای کل