۱۰۰۰ کلمه‌های دلبرانه: شکستنِ طلسمِ دیوی به نام کاغذِ سفید!



حرف زدن از نوشتن آسان است. اما با حرف زدن از نوشتن نمی‌توان نوشت! «نوشتن را جز با نوشتن نمی‌توان آموخت.» در سایت متمم درسی وجود دارد به نام چالش نوشتن و اگر اشتباه نکنم این درس در گذشته به عنوان پیش‌نیازی برای دسترسی به سایر درسهای مرتبط با نوشتن در این سایت، محسوب می‌شد. یعنی اگر این تمرین را انجام نمی‌دادید و ارسال نمی‌کردید، اساسا پروسه‌ی آموزش شما در این سایت متوقف می‌شد. به این معنا که با انجام ندادن این تمرین از حداقل جدیت لازم برای نویسندگی یا از کمترین میزان استعداد هم برخوردار نبوده‌اید. آنچه گفته شد اهمیتِ «چالش نوشتن یک متن هزار کلمه‌ای به صورت ناگهانی» را نشان می‌دهد.

«نوشتن سخت است.

این حرف بسیاری از ماست.

از دوروثی پاکر نقل شده است که: «ایده‌ی اولیه و نوشته‌ی نهایی جذاب است. اما آنچه بین این دو انجام می‌شود – یعنی خود نوشتن – کاری زجر آور است.»

پس اگر بدون مقدمه و به صورت ناگهانی به شما گفته شود هزار کلمه بنویس و شما نمی‌توانید، یعنی یک جای کار برای شما می‌لنگد و تا زمان انجام این تکلیف، از این جلوتر نمی‌توانید بروید.


مرحوم رضا بابایی نویسنده‌ی کتاب «بهتر بنویسیم» می‌گوید: نویسنده کسی است که نوشتن برای او آسان است. کسی که از نوشتن نمی‌هراسد. کسی که به همان راحتی که سخن می‌گوید، به همان راحتی هم می‌نویسد.»


وقتی به این تعریف می‌رسیم. احتمالا این سوال در ذهن ما شکل می‌گیرد که «آسان‌نویسی» در کدام مرحله از سفر نویسندگی قرار است اتفاق بیفتد؟ چه عاملی باعث می‌شود، نوشتن که به ظاهر کاری سخت و مقطعی است، به یک روند همیشگی و بی‌دغدغه تبدیل شود؟

باز رضا بابایی در پاسخ به این سوال می‌گوید: «وقتی نوشتن برای کسی آسان می‌شود که زیاد بنویسد و بسیارنویسی، خواه ناخواه به زیبانویسی می‌انجامد. کسی که بسیار می‌نویسد و از قلم خود بیش از دیگران کار می‌کشد، به حتم قلم توانمندتری دارد.»

و اما چگونه و به چه مناسبتی زیاد بنویسیم؟! ما که همه علامه نیستیم! ما که شهرزاد قصه‌گو نیستیم! اینجاست که «هزار کلمه‌نویسی روزانه» مشکل ما را حل می‌کند و به دادمان می‌رسد.


در واقع امر هم بسیاری از افراد برجسته، سبک کاری خود را بر نوشتن روزانه بنا کرده‌اند. به عبارتی، در مسیر هزار کلمه‌نویسی روزانه و با استمرار آن از نوشتنِ پیش‌ پا افتاده‌ترین جملات به نوشتن آثاری درخشان رسیده‌اند که بیشترشان در همین هزارکلمه‌نویسی‌ها خلق شده‌اند!

با توجه به آنچه گفته شد در ادامه به توضیحِ چالش نوشتن متن هزار کلمه‌ای و آموزش آن می‌پردازم. این توضیحات شامل ۱۱ نکته و یک توضیح مفصل پیرامون نوشتن هستند. ابتدا آن ۱۱ نکته:


۱. یک صفحۀ جدید در برنامه word باز کنید

۲. اندازۀ صفحه را روی A5 تنظیم کنید. این سایز به علت کوچکی‌اش سریعا پر می‌شود و حس خوبی برای نوشتن ایجاد می‌کند.

۳. حتما قبل از شروع نوشتن آفلاین شوید و موبایل خود را سایلت کنید تا در حین کار تمرکز و تعهدتان برای نوشتن از بین نرود.

۴. حتما فونتی زیبا را انتخاب کنید تا نوشتن به امری دل‌انگیز برای شما تبدیل شود. فونت‌های ایران‌سنس، ایران یکان و ماشین تحریر، فونت‌های جذابی برای این منظور هستند.

۵. بالای صفحه تاریخ روز را وارد کنید

۶. تایمر را روشن کنید و ۳۰ دقیقه زمان بگیرید

۷. هزار کلمه بنویسید، بی‌وقفه و بداهه. بدون هیچ‌گونه تامل و درنگی. بدون برداشتن دست از روی کیبورد.

۸. صرفا برون‌ریزی ذهنی کنید. کیفیت چیزی که می‌نویسید اصلا مهم نیست. لزومی به پیوستگی و انسجام معنایی در این نوشته نیست. هر جمله‌ی شما می‌تواند یک موضوع مستقل داشته باشد. حتی غلط املایی هم در چنین نوشته‌ای اهمیت نخواهد داشت.

۹. بعد از پایان ۳۰ دقیقه، فایل را ذخیره کنید و روز دیگر، (فردا) هزار کلمه‌ی دوم را در ادامه‌ی همین متن بنویسید.

۱۰. این روزنوشته‌ها را حداقل تا یک ماه ادامه دهید

۱۱. بعد از حداقل یک ماه چه تفاوتی در توانایی و مهارت نوشتن شما ایجاد شده است؟



اصلِ مطلب در چالش نوشتن متن هزار کلمه‌ای:


افرادی مانند ست گادین و نسیم طالب و بسیاری از پیشگامان دیگر، عادت به نوشتن روزانه دارند. این چیزی فراتر از یک عادت است. یک تعهد است. یک الزام و اجبار یا بهتر بگوییم: یک عادت اجتناب‌ناپذیر.

اما افرادی چنین پرمشغله چرا خود را ملزم به انجام چنین کاری می‌کنند؟


اگر تا به حال دست به قلم بوده‌اید به خوبی می‌دانید که ایده‌ها همیشه در ذهن ما رونق ندارند. گاه ذهن ما از هر ایده‌ای خالیست. راکد است و پرنده در آن پر نمی‌زند. گاه برعکس؛ ایده‌ها از سر و کول ذهن‌مان بالا می‌روند؛ آنچنان جاری و ساری می‌شوند که جریان آن‌ها از فراز ذهن به نشیب آن، آبشاری خروشان ایجاد می‌کند.

در این نوسان‌های ذهنی، در این تَرسالی و خشکسالی ایده‌ها، روزهایی است از اینکه چیزی به ذهنمان نمی‌رسد کلافه و سردرگم می‌شویم. دوست داریم ذهن ما زاینده و خلاق باشد اما به جای آن با خلأ مواجه می‌شویم. با یک خلأ، که پُر از خالی‌هاست.

در این لحظه آنچه خالیست، آگاهی ماست یا به بیان تخصصی‌تر «هوشیاری» ما. خب! ما در لحظه‌ی حال، در این اکنون، سیر می‌کنیم، مانند یک غواص. و هیچ نمی‌یابیم؛ چون در این لحظه تمام تفکر و تمنای ما مشغول آماده شدن برای نوشتن است. دغدغه‌مندِ شکار ایده‌هاست. و خب! دستِ خالی باز می‌گردیم. ما در زمین بایر به دنبال بذر بوده‌ایم. اما خوشه‌چینِ «هیچ» شده‌ایم. چون توجه نکرده‌ایم که اتفاقا در نویسندگی:

بدترین کار استفاده از توشه‌ی آگاهی و هوشیاری ماست. زمان حال و آگاهی ما صرفا یک واسطه برای پر کردنِ گذشته در آینده است! یک انباری موقت برای استفاده در آینده. وقتی که این «زمانِ حال» خود به گذشته پیوسته باشد. آنچه هم‌اکنون تجربه و احساس می‌کنیم، در آینده، زمانی که این هوشیاری، این لحظات، به زمان گذشته رحلت کرده‌اند، قابل استفاده می‌شوند، نه در زمان حال!

نویسندگی حاصلِ سفر به گذشته و تخیل برای آینده براساسِ این گذشته است. کلید سفر به این گذشته و دسترسی به ناب‌ترین الهامات آن از طریق «ناخودآگاه» حاصل می‌شود نه به وسیله‌ی آگاهی. ما آنچه دور است را می‌نویسیم، نه آنچه نزدیک است. آنچه ته‌نشین شده است را به روی قلم می‌آوریم نه آنچه در سطح موجود است.





نویسندگی به عنوان یک امر خلاقه و یک فعالیت روانی متعالی، با فکر کردن خارج از چارچوب اتفاق می‌افتد. اینکه شما به ذهنتان اجازه دهید بدون ترس به هر جایی سفر کند. اما در عین حال وقتی قلم به دست می‌گیریم و کاغذ سفید را مقابل خود می‌بینیم، به صورت خودکار وارد یک فرایند هوشیار و اگاهانه می‌شویم. فرایندی که ما را ملزم می‌کند افکارمان را جمع و جور کنیم، آن‌ها را در محدوده‌ای مرتب بچینیم تا بتوانیم بر روی صفحه‌ی کاغذ، ذهنیات‌مان را مکتوب کنیم. اما کار اتفاقا از همین جا، به جای آغاز شدن متوقف می‌شود!


مسئله‌ی اصلی اینجاست که شما باید مدت‌ها بدون هیچ نظم ذهنی و بدون اتکا به هوشیاری و آگاهی‌تان بنویسید تا بعد این فعالیت ناخودآگاه و شهودی به صورت خودکار، متوازن و فرموله شود. این مقصدی است که پیدا کردنش، از طریق گم شدن در مسیر، میسر می‌شود!

ماموریت نوشته‌های هزار کلمه‌ای همین است. ظاهرا بیراهه‌ایست که ما را به این مقصدِ پر پیچ‌وخم و مرموز می‌رساند.


نوشتن هزار کلمه‌های روزانه به این معناست که شما بی‌وقفه و بدون آنکه به موضوعی خاص فکر کنید، بنویسید.

اگر قرار است با کیبورد تایپ کنید باید از کلمه‌ی اول تا هزارم (در کل ۳۰ دقیقه) دستان شما مدام و بی وقفه روی کیبورد کار کند و متوقف نشوند. اصلا مهم نیست چه چیزی می‌نویسید. مهم نیست غلط املایی یا نگارشی دارید، حتی مهم نیست که نوشته دارای موضوعی مشخص نیست یا در فهم آدمیزاد نمی‌گنجد!


قرار نیست نوشته‌ی شما چشمگیر یا قابل توجه باشد. فقط قرار است هر آنچه در لحظه به ذهن شما می‌رسد سریعا نوشته شود و گفتم که برای این کار لازم است درِ ناخودآگاه خود را که هوشیاری شماست باز بگذارید وگرنه هیچ چیزی به ذهن شما نمی‌رسد و به سدِ آگاهی که ناخودآگاه شما را مسدود کرده است برمی‌خورید.

معمولا تکنیک‌های ذهن‌آرامی، کمک شایان توجهی به شکستن آگاهی و دسترسی به خزانه‌ی ناخودآگاه فراهم می‌کنند. شما می‌توانید راجع به این تکنیک‌ها بیشتر مطالعه کنید.


جولیا کامرون نویسنده‌ی کتاب حق نوشتن می‌گوید: «جسورانه جفنگ بنویسیم!» نوشتنِ ناخودآگاه به صورت هزار کلمه‌ای و در نوبت‌های روزانه تلاشیست که به خلاق بودن هم کمک بزرگی می‌کند.

کند و کاو ما در ناخودآگاهمان، خلاقیت را در ما بیدار می‌کند و باعث فعال شدن آن می‌شود.


پیش از این در پست «ننویس! زندگی کن و اگر خواستی آن را بنویس!» از نقش تجربه و زندگی پرماجرا در محیط‌های گوناگون در افزایش و پرورش قدرت نویسندگی صحبت کرده بودم. واضح است افرادی که زیاد سفر می‌کنند حرف‌های زیادی هم برای گفتن دارند. با این وصف نوشتن‌های هزارکلمه‌ای و سفر به ناخودآگاه هم نوعی سفر دهنی محسوب می‌شود. و هر چه پر سن و سال‌تر، پرتجربه‌تر و فردی حساس‌تر و خیالاتی‌تر باشیم، این ناخودآگاه پتانسیل و غنا و عمق بیشتری برای چنین سفری خواهد داشت.

پس با نوشتن هزار کلمه در روز، بارها سفر کنیم. ناخودآگاه خود را یک اقیانوس در نظر بگیرید و خود را یک غواص! در این چالش‌های روزانه. در این نوشته‌های هزار کلمه‌ای هر بار شما به قسمتی و به عمقی از این اقیانوس سفر خواهید کرد. گاه در عمقی پنج متری و گاه در عمقی ۵ هزار متری، جایی که در شهودی‌ترین و الهام‌بخش‌ترین لحظات احتمالا در ژرفنای وجودتان چیزهایی را کشف خواهید کرد که حتی در غریب‌ترین خواب‌ها نیز نمی‌دیده‌اید. و این بالاترین لذت نوشتن است. خلسه و حتی نشئه‌ی ناشی از این نوع نوشتن!


ذهن مانند کودکی است که تا وقتی به او اجازه‌ی کنجکاوی و ماجراجویی ندهید آرام نمی‌گیرد.


شما از این خاصیت ذهن استفاده می‌کنید و از طریق آن کلمات را با هم تلفیق می‌کنید، فکرها را روی هم می‌ریزید و از یکی شدن آن‌ها، یک جریا فکری، شکل می‌دهید.

نوشتن هزار کلمه در روز مانند هر کار مستمر دیگری، عادت به نوشتن را در شما ایجاد می‌کند و پس از مدتی، ننوشتن از نوشتن برای شما سخت‌تر می‌شود! نوشتن فارغ از خودِ نوشتن به عنوان یک هدفِ مستقل، به دستیابی شما به اهدافتان در سایر زمینه‌های رشد، توسعه و بهبود فردی نیز کمک موثری می‌کند.

من بر روی نوشتن هزار کلمه‌های روزانه به صورت ناخودآگاه و غریزی تاکید می‌کنم. اما اگر با سد هوشیاری مواجه شدید می‌توانید از سرنخ‌های نویسندگی استفاده کنید. این سرنخ‌ها شامل الگویی از جملات هستند و یک نقطه‌ی شروع برای نوشتن در اختیار شما قرار می‌دهند:



همچنین بخوانید:

وبلاگ‌نویسی و تولید محتوای متنی به روش ۶-۳-۶ + بهترین روش برای تولید محتوا

سندروم «خودنوشته شیفتگی» در نویسندگی: هرگز توقف نکنید!

زیاد کامنت می‌گذارید؟ این پست را بخوانید!

۲۸ فرمان وبلاگ‌نویسی که هر وبلاگ‌نویس باید رعایت کند!

نویسندگی: موقعیت، تجربه، خلاقیت؛ حرکت! + ۲ ایده + ۶ تجربه و یک تمرین