آن-·۱ سال پیشمی در سودا؛دم من از برای دم زدن نبود و نشد، نشد بشود خام من پخته و دل سوخته.. گویا که او نه حس است و نه جسم، یک منزل است، یک خانه ویران ِغم زده ، یک س…
محمدرضا اسدی·۳ سال پیشدریغ و دریغاافسوس، اندوه، متاسف شدن، حسرت بردن، حسرتا:دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیقحافظعلاج واقعه ق…
smyhmhmdy75·۴ سال پیشغم عهدِ جهان...ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغچه یک دریغ که هر دم هزاربار دریغبه هرچه درنگرم بی تو صد هزار افسوسبه هر نفس که زنم بی تو صد هزار دریغدلی که…
خلیل·۵ سال پیشدر نگریستن به راهِ طی شدههیچ چیز چندان مهم نیست که در تعهّدِ به آن، همۀ دغدغههای دیگرِ زندگی را بشود فراموش کرد. هیچکدام از رسالتهای شغلی نباید آنچنان جدّی گر…
ياس·۶ سال پیشدریغاین روزها عجیب دلم برایش تنگ است، برای او که دنیای سیاهم را روشن کرد، انگار که رسالتش برای ورود به زندگیام همین بود. که من را از غار تاریک…
كيان·۷ سال پیش#دریغواقعیت این است که لافت، هرمز، هنگام و قشم زمانی سرزمینهایی چنان پر رونق بودند که گاهی نقل قول های مورخین را به سختی می توان باور کرد. از…