مریم گمار·۲ ماه پیش#شعرسپید #مریم_گمارنشسته امبر تکلم نگاهتکه جا گذاشتههزاربوسهبر پیشانی آینهو بهم می ریزد بازی شب رااز کدام تباری؟که شکسته ای طلسم خواب راحتی اگر بیفتد از نردبا…
مریم گمار·۳ ماه پیش#شعرسپید از #مریم_گماربابونه وحشی استالفبای چشمتکه پیچیده بر اندام دیوارتا سر در آورداز ویترین خیابانشعرم را برداروبا زاویه دید درختکنار بزنسرانگشت پاییز رامی بی…
گیتیهادی برزنددرانتشارات اقاقی·۸ ماه پیشبوی خاطراتچه کسی چون من دنبال آن کوچه هایی است که قلمرو کودکی مان بود؛ چشم کذاشتم تا پیدا کنم ،دور شدند و من هنوز نگاهم جا مانده در رد پای چشمانی ک…
مریم گمار·۱۰ ماه پیش#مریم_گمار #شعرسپید از کتاب #منشور_کلمهبر می خیزم از درزِ تاریکِ دیواراز چین های نامنظّم پردهو صدا میزنم پنجره راتا بیرون بدوَد خورشیدتکه تکهاز چشمتکه ایستادهاند آینههابه تحس…