einaky·۴ سال پیشانشا درباره یک روز از کلاستوضیحاتانشا درباره یک روز از کلاس?زنگ انشا بود، آن روز معلم نگارش از ما خواست تا در مورد خاطره یک روز از مدرسه انش…
einaky·۴ سال پیشانشا درباره عاقبت فرار از مدرسهتوضیحاتانشا درباره عاقبت فرار از مدرسه?آن روز بعد از شنیدن صدای زنگ آخر، کتاب هایم را جمع کردم و راهی خانه شدم.
einaky·۴ سال پیشبازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفتتوضیحاتبازنویسی حکایت یکی از حکما شنیدم که می گفت?متن حکایت:یکی از حکما شنیدم که می گفت:هرگز کسی را به جهل خویش اقرار نکرده است،مگر آن کسی…
einaky·۴ سال پیشگسترش هر چه بارش بیشتر سرش فروترگسترش هر چه بارش بیشتر سرش فروتر?بارها شنیده ایم که می گویند درخت هر چه پربارتر افتاده تر و یا درخت هر چه بارش بیشتر می شود، سرش فروتر می آ…
einaky·۴ سال پیشانشا درباره هدف زندگیتوضیحاتانشا درباره هدف زندگی?هدف از زندگی چیست؟ یادم می آید این سوال را وقتی همراه پدرم به مرکز انتقال خون رفته بودم روی پوستری که به دیوار…
einaky·۴ سال پیشبازنویسی سگی بر لب جوی استخوانی یافتبازنویسی سگی بر لب جوی استخوانی یافت?متن حکایت:«سگی بر لب جوی،استخوانی یافت.چندان که در دهان گرفت.عکس آن را بدید.پنداشت که دیگری است.به شره…
einaky com·۴ سال پیشبازنویسی روزی شخصی نزد طبیب رفتمتن حکایت:روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام.طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟مریض گفت : نا…