ماجراجویِ یکجانشین·۱۵ روز پیشمثل یه آبییه که بدون اینکه بفهمن میذارن از لای انگشتای بازشون بیرون بریزه!روایت بیستودوم | آنتیگون
ماجراجویِ یکجانشین·۱۷ روز پیشبرو، بکش سرباز، بکش برای دین!روایت بیستویکم | اسبهای آسمان خاکستر میبارند
ماجراجویِ یکجانشین·۱۷ روز پیشهرکسی که فکرش رو بکنین، دلش از این روزگار پره.روایت یازدهم | در یک خانوادۀ ایرانی
Ala Nouri/آلا نوری·۱ ماه پیش((Prometheus knew/پرومته میدانست))بررسی مفهوم پیشآگاهی در نمایشنامه پرومته در زنجیر
میرستوده·۱ ماه پیشدرباره نمایش خانه وا دهدر این متن درباره یکی از نمایشهای محمد مساوات نوشتهام که این روزها در مجموعه لبخند به روی صحنه میرود.
ماجراجویِ یکجانشین·۱ ماه پیشخطر کردهایم؛ از روی امید، از سرِ گیجی، بر حسب اتفاق.روایت بیستم | در خلوت مزارع پنبه
ماجراجویِ یکجانشین·۲ ماه پیشمن مردهم اما برگشتهم خونهروایت نوزدهم | به بهانۀ ازدواجهای مردۀ تودوروویچ #کرواسی
ماجراجویِ یکجانشین·۲ ماه پیشچه میشد این جهان، اگر مادری گوش میداد به حرفهای دخترش؟به بهانۀ روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت | همۀ احترامی که بلدم پیشکش دکتر علی رفیعی🎭