Saeed Hasani·۲ سال پیششکارچیان روح (بخش اول)بخش اول (آنچه بر من گذشت):نمیدونم هم چیز از کجا شروع شد و من چگونه سر از این جنگل وحشتناک در آوردم. از کی و کجا ترساهایم شروع شدند را یادم…
دختری با کفش های قرمز·۳ سال پیشهیولا و استفراغ!سکانسی کوتاه از وجود هیولاهایی که داخل زندگیمونن و گاها توی یک خونه با اونها زندگی میکنیم، اونها رو دوست داریم یا ازشون متنفریم...
دختری با کفش های قرمز·۳ سال پیشزیر میز ناهارخوری ...6ساله که بود وقتی دعوا می شد یه جای همیشگی داشت که اونجا قایم بشهمی ترسید متعلقاتش رو از دست بدهمی ترسید دیگه کسی رو نداشته باشه که کنارش ب…