پیمان مهرآذر·۱۱ روز پیشتقویم روزانهی یک نویسندهی زنکه هم باید دنیا را نجات بدهد و هم یک صفحه نوشته تحویل خودش بدهد.
ali.heccam·۱۱ روز پیشیکی دو نوشتهی جمعوجورآرشیو مغزم را که ورق میزنم، خاطراتی در آن کشف میشود که عمقِ گرد و خاکی که از آن بلند میشود، به بیش از ده سال میخورد. این را در هنگام گوش…
شیرین صفردیمان·۱۹ روز پیشچهار قدم طلایی برای اینکه یک نویسندهی شاد باشیمانگشتهای پام رو به شوفاژ چسبونده بودم و با خودم حرف میزدم.ای دخترهِ کمعقل و پرعجله! دیدی وبلاگ قبلیت چقدر ایراد داشت و تو اصلاً متوجهشو…
شاهزاده خاکستری·۲۴ روز پیشپارت سوم سردرگمی — «امنترین زندان من»سالها فکر میکردم مشکل از رابطهها و آدمهاست، اما کمکم فهمیدم بخشی از خودم پشت سردرگمی پنهان شده بود. این نوشته روایت روبهرو شدن با هما…
ali.heccam·۲۵ روز پیشیک دیدگاه شخصیِ کوچولومحیط، چیزهای سرد رو گرم و چیزهای گرم رو سرد میکنه! » این باور من بود اما الان به این نتیجه رسیدم که محیط، همه رو به یه دمای متعادل میرسو…
شیرین صفردیمان·۱ ماه پیشآقایان نمیدانند!چشمم رو باز کردم، دوست داشتم هم گریه کنم، هم فریاد بزنم. دوست داشتم هم دلم برای همه بسوزه، هم خشمم رو سرشون خالی کنم.از جا که کنده شدم، یاد…
شیرین صفردیمان·۱ ماه پیشساقی اخبار این مملکت کیست؟صدای تلویزیون! اونهم ۸ صبحِ روز جمعه؟ واقعاً چرا روز تعطیل رو پدرهای خانواده به هر نحوی که توانایش رو دارن با بیخواب کردنِ اعضای خانواده…
شیرین صفردیمان·۱ ماه پیشعجایب فرزند وسط بودن!البته من سفید و بور نبودم، سبزه و سیاه بودمصدای ضبطصوت خواهرم از اتاقمون شنیده میشد. آهنگ عارف، ابی، داریوش و فرهاد و... .آهنگهایی که ال…
شیرین صفردیمان·۱ ماه پیشچرا یهو اژدها شدم؟از سالن سینما که اومدیم بیرون، هزار فحش و لعنت به خودم دادم که چرا توی ذهنم آرتین رو با همکلاسیش مقایسه کردم، چرا سرش داد زدم؟مگه قرار نب…