biabani·۴ سال پیشنبوغ جمعیآن قدر خیانت و نفرت و پوچی در توده ی مردم میانهحال انباشته است که میتواند هر ارتشی را یکروزه مسلح کندو زبدهترین قاتلان آناناند که علیه…
biabani·۴ سال پیششایعهی امیدما بیمار هستیم. بیمار شایعهی امید. لباسهای فقیرانهمان، ماشینهای کهنهمان. به سمت سراب حرکت میکنیم، زندگیهایمان مثل بقیه هرز میرود.…
biabani·۴ سال پیشبغضی در گلوآگاه باشید من شما را چنین میبینم که به رفاه طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن کس که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش…
biabani·۶ سال پیشدو نکته از هنر رزمرزمآرای پیروزمند، تنها هنگامی به نبرد برمیخیزد که پیروزی را پیشاپیش به دست آورده باشد، اما آن کس که محتوم به شکست است، اول وارد مصاف میش…
biabani·۶ سال پیشزندگیمیخواهم زندگی را، شادی توی زندگی را بفهمم.فکر میکنم توی زندگی عادی خودم، خیلی زیاد به عنوان کارگر کار کردهام. تا حدودهای ۵۰ سالگیام کا…
biabani·۶ سال پیشخودشناسی آنچه در وجود خودم میشناسم، شرارت خودم است و این راز آرامش من است. منظورم این است که بدترین وجه وجودم را میشناسم.نویسنده: آلیس مانروکتاب:…
biabani·۶ سال پیشمنتخبی چند از سوختن در آب، غرق شدن در آتش چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی.اما سالها طول میکشد تا این را بفهمیوقتی هم که آخر سر میفهمیاش،دیگر خیلی دیر شده.و هیچ چیز بدتر ازخیلی…
biabani·۶ سال پیشاز احمد محمودیک آهنگ خوب، یک رقص دسته جمعی، خوردن، خوابیدن و کار کردن چه لذتی میتواند داشته باشد. من همیشه از دست این چیزها که با سماجت به زندگیم چسبید…
biabani·۶ سال پیشنوشتنجز نوشتن چیزی نجاتت نمیدهددیوارها را در برابر هجوم مغولان استوار نگه میداردتاریکی را نورانی میکندنوشتن آخرین روان پزشک استمهربانترین خد…
biabani·۶ سال پیشحکایتی از رساله دلگشاشخصی از فقاعی، فقاع طلبید. او فقاعی ترش و گندیده بدو داد.مرد بخورد و ده دینار در عوض فقاع بدو داد.فقاعی گفت: این بیش از بهای فقاع من است.گف…