elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون 98 (معجزه نام دیگر عشق است)سوک مشغول چک کردن اخبار بود و با خودش حرف می زد.- پس اینه فیلم جدید لی دونگ ووک؟ چه آشغالی ... اگه می خواستی معروف بمونی باید تو دو تا فیلم…
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون 97 (دنیا مثل چرخ وفلک همیشه برمیگرده جایی که بود2)کوک گفت: اومدم خواهش کنم که به دخترتون سر بزنید.اقای لی روی مبل جابه جا شد و کمی از نسکافه اش را نوشید و آن را به کناری گذاشت و گفت: شرم آو…
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون 95 (کمک ها از جایی که فکرشو نمیکنی میرسن)مدیر برنامه ی سوک آن روز تقریبا ده بار زنگ زد تا سوک تلفن را برداشت.- الو الو نویسنده ای ، چرا گوشی رو برنمیدارید؟- تو خبر داری من بیمارستا…
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون 74 ( صبر استراتژیک)هیونگ ، سوک برای تو چیه؟ - احمق به خاطر این تا حالا دست دست می کردی؟
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون 58 (کوک می دونه خستگی چجوریه)باید یکم به خودت استراحت بدی - عجب ، نامجون که می گفت نزدیک بود خودتو تو کنسرتا به کشتن بدی. چه دفاعی داری از خودت بکنی؟ - دفاعی ندارم