فرامرز انتظاری دبیر ریاضی هستم. سالها با افتخار در روستا خدمت کرده ام. خاطرات خود را می نویسم. پستهای فرامرز انتظاری در انتشارات معلم روستا سایر پستها در ویرگول فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه زلزله فصل امتحانات بود و اوقات بیکاری و فراغت ما هم زیاد. هوای عالی در یک بع... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه خشکسالی حاج منصور تمام کوچه پس کوچه های شهر را برای یافتن مسافران جا مانده طی... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه دعا سرما آرام آرام داشت به درونمان رخنه می کرد. حمید که لاغراندام بود تمام... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه چراغ راهنما وقتی باران شروع شد، از پنجره کلاس با تردید بیرون را نگاه می کردم. پیاد... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه زیر باران باید رفت صبح وقتی بیدار شدم و از پنجره اتاق هوای بیرون را بررسی کردم خبری از اب... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه عقل برف دیشب چنان سنگین بود که حدود بیست یا سی سانتی متر نشسته بود. ولی ام... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه چهل تا گرگ لباسش که مانند پوستین بود زیر برف کاملاً سفید شده بود. صورتش از سرما ک... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه شیر شب خواب بدی دیده بودم و اصلاً حالم خوب نبود، نگران بودم و دلشوره عجیبی... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۹ دقیقه داماد حدود دو ساعتی بود که از پشت وانت حاج مصطفی پیاده شده بودم و در کنار پا... فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه شهردار حسین اعصابش کاملاً به هم ریخته بود ، می گفتم این وضع خانه و اتاق نمی ش... ‹ 1 2 ... 7 8 9 10 11 12 13 ... 17 18 ›
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه زلزله فصل امتحانات بود و اوقات بیکاری و فراغت ما هم زیاد. هوای عالی در یک بع...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه خشکسالی حاج منصور تمام کوچه پس کوچه های شهر را برای یافتن مسافران جا مانده طی...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه دعا سرما آرام آرام داشت به درونمان رخنه می کرد. حمید که لاغراندام بود تمام...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه چراغ راهنما وقتی باران شروع شد، از پنجره کلاس با تردید بیرون را نگاه می کردم. پیاد...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه زیر باران باید رفت صبح وقتی بیدار شدم و از پنجره اتاق هوای بیرون را بررسی کردم خبری از اب...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۱۰ دقیقه عقل برف دیشب چنان سنگین بود که حدود بیست یا سی سانتی متر نشسته بود. ولی ام...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۷ دقیقه چهل تا گرگ لباسش که مانند پوستین بود زیر برف کاملاً سفید شده بود. صورتش از سرما ک...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۸ دقیقه شیر شب خواب بدی دیده بودم و اصلاً حالم خوب نبود، نگران بودم و دلشوره عجیبی...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۹ دقیقه داماد حدود دو ساعتی بود که از پشت وانت حاج مصطفی پیاده شده بودم و در کنار پا...
فرامرز انتظاری در معلم روستا ۱ سال پیش - خواندن ۶ دقیقه شهردار حسین اعصابش کاملاً به هم ریخته بود ، می گفتم این وضع خانه و اتاق نمی ش...