«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
حالِ نوی شما مبارک! ?
این یادداشت بنده را به خاطر دارید:
کمتر شاعر و نویسندهای پیدا میشود که زندگی خودش را با قلمش، صادقانه برای مخاطبش تشریح کند. "نصرت رحمانی" یکی از این شعرا بود. او به اعتیاد مبتلا بود و شعرهایی دارد که علنی به این اعتیاد اعتراف میکند. نصرت رحمانی شعری دارد به نام «خودکار بیک من» این شعر این جوری شروع میشود:
خودکار بیک من
وقتی میان بالش انگشت
آرام میگرفت
انگار خون ز صاحب خود وام میگرفت
هی مینوشت
هی مینوشت
هی...
و بعد هم تعریف میکند که وقتی خودکار جوهرش تمام میشود، آن را تبدیل به وسیلهای برای استعمال مواد میکند و شعرش را اینجوری تمام میکند:
امروز خودکار بیک من
جز لولهای تهی بجای نمانده است
و با آن
هی میکشم
خطی ز دود یشم بر مرمر روان
روزان من شبان
روزان من شبان
امّا نصرت رحمانی شعری دارد که در آن خیلی عالی خودش را ورق میزند. من این شعر را خیلی دوست دارم. نه به دلیل مضمون و یا محتوایش. به این دلیل که شاعر خودش را پشت میز محاکمه نشانده و دارد محاکمه و محاسبه میکند. یک جورهایی دارد «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا» را بر روی خود خانه خرابش محک میزند. این شعر را «فراز عبدالهی» به صورت ترانه خوانده است:
نمیدانم "نصرت رحماتی" بعد از ورق زدن خودش به فکر پاک کردن نقاط ضعش افتاد یا خیر. مثلاً برنامهای برای ترک اعتیادش کشید یا خیر؟ آیا این شعر که معلوم نیست برای چه کسی است را با خودش زمزمه کرد یا خیر؟ گمان نکنم!
دلم میخواد تریاکو ترکِش کنم
صبحا برم رودخونه ورزش کنم
عصرا برم چهاباغ و گردش کنم
دلم میخواد قلهک و شمرون برم
دلم میخواد قربون تهرون برم
دلم میخواد تو لالهزار راه برم
با دلبرم این ور و اون ور برم
از راه نارنجستون میخوام برم لهستون
داری لالای لای،لالای لای،لالای لای!
این "چالش کولهپُشتی" هم که ابتدا در سال ۹۷ مطرح شد و قرار شد ویرگولیها یک یادداشت با عنوان «کولهپشتی۹۸» بنویسند، به نوعی خلاقانه، همین ورق زدن خودمان را مد نظر داشت. این که خود امسالمان را ورق بزنیم و آن صفحاتی که خوب است را با خود به سال بعد ببریم و آن صفحاتی که خوب نیست را جدا کنیم و با صفحات بهتری در سال بعد جایگزین کنیم. خانم محدثه داوری، ویرگولی عزیز، بار دیگر این چالش را زنده کردند:
محتوای زیبای دعای لحظهی تحویل سال هم از خدا توفیق میخواهد که به ما کمک کند تا حال امسال ما را با حال بهتری در سال بعد، جایگزین کنیم. و چه دعای کوتاه و زیبایی است این دعا و چقدر این روزها، جای دعا در زندگی معنوی ما خالی است.
آیا تا حالا با امام زمان خودت حرف زدهای؟!
عادت هر سال لحظه سال تحویلم این است که وضو بگریم بنشینم سر سجّاده و چند رکعت نماز و چند صفحه قرآن بخوانم و برای سالی که در پیش رو دارم با تمام وجود دعا کنم. ابتدا برای مردم بینوای جهان و ایران، بعد برای تمام کسانی که صادقانه دلشان به حال آنها میسوزد و همین جور نوبت میرسد به بستگان نسبی و سببی و تمام دوستان و آشنایان واقعی و مجازیام.
اما:
تا همین چند روز پیش، عقلم قد نداده بود که چند کلامی با امام زمانم صحبت کنم. او را در کنار خودم تصوّر کنم و چند کلامی با او صمیمانه درد دل کنم. بخشی از این درد دل را قبل از فرا رسیدن سال تحویل، به صورت کاملاً بداهه، مینویسم. شما هم اگر مایل بودید همین الان و یا در لحظهی سال تحویل و یا هر زمان دیگری که احساس کردید زمان مناسبی است، با امام زمانتان درد دل کنید و این درد دل را با هشتگ «چالش هفته» منتشر کنید.
امام زمانم! ای جان تمام جانهای همیشه بیتاب و منتظر! ای قرارگاه دلهای همیشه بیقرار! ای گنج بیپایان بینوایان جهان! به خدای عزیز قسم جای شما بدجوری در این دنیای دون دنی خالی است.
امام زمانم! داخل شناشنامهام نوشتهاند که یک فروردین به دنیا آمدهام، امّا من به این تولّد مشکوکم. من هنوز متولّد نشدهام. برای همین اجازه نمیدهم هیچکس برایم جشن تولد بگیرد. من روزی متولّد خواهم شد که شما تشریف بیاورید. قول میدهم آن روز جشن تولد بگیرم و شما را هم دعوت کنم. خوشحال میشوم اگر دعوتم را قبول کنید.
امان زمانم! میدانم تا الان نتوانستهام سرباز خوبی برای شما باشم. امّا این را هم خوب میدانم که شما مهربانی، شما سربازهای خطاکارت را میبخشی و به آنها میآموزی که چگونه سرباز بهتری باشند.
امام زمانم! بعضی مواقع که دلم بدجوری میگیرد با خودم میگویم ای کاش میتوانستم نزد شما بیایم تا با هم دو تا فنجان چای قندپهلو بنوشیم و کمی با هم درد دل کنم. امّا تازه یاد گرفتم که کافی است شما را صدا بزنم تا عطر خوش شما را در چند قدمیان احساس کنم و آنگاه شروع کنم به گپ زدن با شما. پاسخ شما را هم میتوانیم بشنوم. از روی نشانهها. درست است که ما حرف زدن با شما را خوب بلد نیستیم ولی شما خوب میدانید که حرفهایتان را چگونه به گوش ما برسانید.
امام زمانم! قرار است از این پس وقت شما را زیاد بگیریم. من و دوستانم میخواهیم از این پس هر وقت دلمان گرفت، شما را صدا بزنیم و چند دقیقهای با شما گرم بگیریم. خوشبختانه شما دفتر و دستک و خدم و حشمی ندارید و دستیابی به شما خیلی آسان است. این هم از کرامت و بزرگواری شما است که هر وقت، هر کسی که طالب گفتوگو با شما باشد را بیهیچ عذر و بهانهای میپذیرید و پای صحبتهایش مینشینید.
امام زمانم! ممنون که به حرفهایم گوش کردید. دعا میکنم که خدای عزیز سلامتی کامل شما را حفظ کند و کمک کند که شما هر چه زودتر بیایید و به داد مردمی که اسیر بیدادگران زمین و زمانه شدهاند، برسید. ان شاءالله.
ببینید حرف زدن با امام زمان (عج) چه توفیقاتی میتواند به دنبال داشته باشد:
آخرین یادداشتها:
حُسن ختام متنی: به نقل از کتاب «فرشتگان و شیاطین» نوشتهی «دن براون»
خدا به همهی دعاها جواب میدهد، اما گاهی اوقات جوابش «نه» است.
حُسن ختام صوتی:
سال نو را به شما تبریک نمیگویم! سال نویی که حالِ نویی به دنبال نداشته باشد، تبریک ندارد، تسلیت دارد. چنین تبریکی که لقلقهی زبانمان شده است، فقط تعارفی است مسخره و عادتی است مبتذل و عُرف شده!
امّا اگر جزو آنهایی هستید که حال نویی نصیبتان شده است، حال نوی شما را تبریک عرض میکنم. همانقدر که سالِ نو تبریک ندارد، حالِ نو تبریک دارد.
الهی! نه تنها در نوروز، که در هر لحظه از هر روز، حالتان بهتر و نوتر از نوروز!
پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان را به عشّاق این ماه عزیز تبریک عرض میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش هنوزم که هنوزه...
مطلبی دیگر از این انتشارات
همه دنیا مال تو
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ی من به معشوقه ام بهار